یادنامهی رامین مستقیم (روزنامهنگار و مترجم)، به مناسبت اولین سالگرد وداع با شهلا لاهیجی
سالی به چشم برهمزدنی گذشت و نبود بانو شهلا لاهیجی را با نگاهی دریغناک به گذشته پر میکنیم. سالهاست که کسب و کار نشر در این سرزمین به چنان فلاکتی دچار است که نه تنها کهنسالان فرهیخته بلکه نسل جوان دارای قریحه از رهگذر نوشتن و برگردان کتاب به زبان فارسی نخواهند توانست معیشت خود را سامان دهند.
در چنین روزگار پر ادباری تا همین سال گذشته بانو لاهیجی دل، جان و مال را در راه انتشار کتاب گذاشت و از جان خود کاست تا صدای کسانی باشد که نگاهی متفاوت و دگراندیشانه به زندگی دارند. او خود اهل قلم بود و تاریخ مینوشت و به کشف استعدادهای نوقلمان هم میپرداخت. در زمانهای که کسب و کار فرهنگی راه انداختن، به معنای خود-ورشکستسازی است، او نتوانست کناری بنشیند و فقط از روزگار بنالد.
او چندین دهه با سانسور در ورای محدودیتها جنگید و رزمندهای با زخمهای ریش در این آوردگاه بود. رزمندگان علیه سانسور همچون بانو لاهیجی همیشه شاهدِ ظفر را در آغوش نمیگرفتند اما به هر حال به قدر وسع، خوانندگان کتابهای انتشارات او نکتهها را میگرفتند و دشمنان آزادی بیان از درک آن نکات غافل میشدند. توانایی چانهزنی بانو لاهیجی با سانسورچیان افقهای جدیدی برای جوانان میگشود و هر کجا که ممکن بود دادخواهی هم میکرد زیرا حقوقدان خودآموختهای هم شده بود. زمانی امیدوارانه سیاستورزی هم کرد اما از برآورده نشدن آرزوهای سیاسی و مدنی به این نتیجه نرسید که به کنج عافیت پناه ببرد.
او که از شخصیت کسی گرته نمیگرفت، خود اسوهی دیگران شد. از اینرو زنی مثل خودش بود. راقم این سطور همچنان دلتنگ بحث و جدل با او دربارهی آیندهی ایران است.