* به نظر میرسد امسال «باغکتاب» نيز در نمایشگاه فرانکفورت شرکت کند چون از نظر مالی، موسسه محکمی است و میتواند هزینهها را تقبل کند
........................................
نوا ذاکری
فضای نشر، این روزها در تکاپوی شرکت در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، بزرگترین رویداد فرهنگی جهان است. کشور ما نزدیک به دو دهه است که در این نمایشگاه شرکت میکند. این نمایشگاه یکی از بزرگترین محافل بینالمللی بهشمار ميرود که ناشران در آن میتوانند با نشر جهانی ارتباط برقرار کنند. نمایشگاه پنج روزه کتاب فرانکفورت، فرصت بسیار خوبی را برای ناشرانی پدید میآورد که به دنبال تبادل كپي رايت آثار و معرفی خود به بازار جهانی هستند. در این نمایشگاه برخلاف نمایشگاه کتاب تهران، که به فروش آثار ناشران مشغول است، هیچگونه خرید و فروشي صورت نمیگیرد و در واقع محلی برای چرخاندن اقتصاد قدرتمند نشر در بازار جهانی است. اما سهم ایران از این نمایشگاه چیست؟
با توجه به اینکه ما هرگز به عنوان مهمان نتوانستهایم در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور پیدا کنیم، با صرف هزینههای بسیار خود را به نمایشگاه میرسانیم. عدهای از ناشران که دارای منابع مالی مناسب هستند، خود را به نمایشگاه میرسانند و عده دیگري نیز با در اختیار گذاشتن آثار خود به اتحادیه ناشران، تلاش در تبلیغ آثار خود دارند. اما در این میان به نظر نمی رسد بتوانیم کاری از پیش ببریم و شرکت در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، کاری است که با بیتدبیری پیش می رود و بدون اینکه بتوانیم دستاورد مناسبی داشته باشیم، آن را پشت سر میگذاریم. یکی از بزرگترین مشکلاتی که گریبانگیر نشر ایران، به خصوص در فضاهای بینالمللی، نداشتن قانون کپی رایت است. مساله ای که اهالی فرهنگ بارها و بارها درباره آن صحبت کردهاند و موضوع تازهای نیست اما همچنان ارادهای برای حل این مشکل وجود ندارد. نشر جهانی، از ما به عنوان سارقان ادبی نام میبرد و در چنين شرایطي نمیتوانیم به آنها بگوییم كه ما کتاب شما را بدون پرداخت حق کپیرایت منتشر میکنیم اما شما بیایید و کپیرایت کتابهای ما را خریداری کنید! اگر از سطح کیفی آثار بگذریم، باز هم ناشران خارجی نمیتوانند ریسک كرده و کتابهای ما را برای ترجمه و انتشار انتخاب کنند؛ چراکه این مساله مشکلات حقوقی زیادی را به همراه دارد.
فضای نشر ایران در شرایط خوبی به سر نمیبرد. از یک سو کیفیت کتابهای داخلی، شرایط خوبی ندارد و از سوی دیگر، با تعطیلی هر روزه کتابفروشیها و انتشاراتیهای مختلف رو به رو هستیم. تیراژ کتاب از هزار نسخه بالاتر نمی رود و در این شرایط، نشر را باید یک اقتصاد شکست خورده بدانیم.
آژانس های ادبی، در ایران به تعطیلی کشیده شدهاند و تشکل های نشر نیز به نظر نمی رسد برنامه درست و مدونی برای شرکت در این نمایشگاه داشته باشند تا دست کم با صرف هزینههای بالا، کاری نیز از پیش برده باشیم.ما بارها و بارها به دلایل مختلف، خود را از شرکت در برخی نمایشگاههای بینالمللی، به دلایل موضعگیریهای سیاسی مختلف منع کردهایم. اما سوال اینجاست که شرکت کردن ما در این نمایشگاهها، بهخصوص نمایشگاه کتاب فرانکفورت، چه سودی وحضور نداشتن در آنها چه ضرری به ما خواهد زد؟ حضور نشر ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که اگر حتی نتوانیم تبادلی با نشر جهانی داشته باشیم، میتوانیم نکات خوبی را از این نمایشگاه و ناشرانی که در آن حضور دارند، بیاموزیم و شاید اگر یک روز مساله کپی رایت در ایران حل شود، بتوانیم شاهد اتفاقات بهتری در این حوزه باشیم.
در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب فرانکفورت، با شهلا لاهیجی،(نویسنده، مترجم و مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان) که خود سالها به عنوان مهمان ویژه در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور داشته است به گفتوگو نشستیم:
* خانوم لاهیجی، شما به عنوان ناشری که سالها به عنوان مهمان در نمایشگاه کتاب فرانفکورت حضور داشته، فکر میکنید با توجه به شرایط نشر ما که مهمترین مساله آن، عضو نبودن در قانون جهانی کپی رایت است، شرکت در نمایشگاه فرانکفورت چه دستاوردی برای ما دارد؟
من از سال 2006 به عنوان مهمان افتخاری در نمایشگاه حضور داشتم و به صورت رایگان به من غرفه میدادند. یادم است که در آن دوره، مسئولان نمایشگاه جلسه ای ترتیب دادند که با دولتمردان ایران صحبت کنند و در آن جلسه، لفظ دزدان فرهنگی را برای ما به کار بردند که بسیار توهین آمیز و خجالت آور بود. شاید هم راست می گویند؛ چرا که ما نه تنها کپی رایت را پرداخت نمیکنیم بلکه می گوییم فلان صفحه را از کتاب دربیاوریم و به جایش جملههاي دیگری اضافه کنیم و در واقع در کار نویسنده دست میبریم! ما بیش از 12 سال است که در نمایشگاه فرانکفوررت حضور داریم. بعد از 10 سال ممنوعیت ناشران برای حضور در نمایشگاه فرانکفورت، به دلیل موضعگیری نسبت به سلمان رشدی، در سال 76 با تز دکترین رييس دولت اصلاحات با نام گفتوگوی تمدنها، باب آشتی باز شد و از ما برای رفتن به اين نمایشگاه دعوت کردند که در آن سال، من و آقای کیاییان رفتیم و بعد از آن نيز به دولت ایران اجازه دادند که در نمایشگاه غرفه داشته باشد. من همیشه از دولتیها خواستهام با توجه به اینکه نمی توانیم حضور فعالی در نمایشگاه داشته باشیم، دست کم از آن بیاموزیم.
* این آموزش شامل چه چیزهایی میشود؟
در این نمایشگاه، فروش کتاب ممنوع است و درواقع محلی برای تبادل اطلاعات بین ناشران و دادن و گرفتن حق کپی رایت محسوب ميشود. مساله اصلی نمایشگاه کتاب فرانکفورت انتقال کپی رایت است و تمام مدت فرانکفورت درحال مذاکره است و هر نشستی نيز با همین هدف برگزار میشود.اين نمایشگاه پنج روز است و در سه روز اول، فقط اهالی فرهنگ مانند ناشران، نویسندگان، مترجمان و طراحان میتوانند حضور داشته باشند و دو روز آخر نيز بازدید برای عموم آزاد است. در این نمایشگاه ما میتوانیم احترام به بازدیده کننده، احترام به ناشر، امکاناتی که برای ناشران در نظر گرفته شده است، عدم دخالت دولت در کار ناشران و خیلی چیزهای دیگر را بیاموزیم. در همان سال، 2500 برنامه فوق العاده، از برنامههای سیاسی گرفته تا ادبی و فرهنگی، در نمایشگاه اجرا شد و حتي یکی از کتابهای آقای چهلتن را نیز معرفی کردند. نمایشگاه کتاب فرانکفورت، بزرگترین رویداد فرهنگی است. در واقع هدف این نمایشگاه خرید و فروش کتاب نیست بلکه میخواهد جدیدترین اطلاعات را در اختیار ناشران بگذارد اما متاسفانه ما این را یاد نگرفتهایم. غرفه ایران در نمایشگاه کاری نمیکند و اگر کسی نيز به این غرفه سری می زند، به منظورکنجاوی است و البته گز و پسته هم برای پذیرایی فراوان! ما باید ببینیم که در این نمایشگاه چه میگذرد و از آنها بیاموزیم. قطار تا داخل نمایشگاه میرود و مردم برای دسترسی مشکلی ندارند. این وظیفه شهرداری فرانکفورت است که امکانات را در هر سالن برای ناشران و مردم مهیاکند. غرفه کشور فقیری مانند مجارستان را که در این نمایشگاه میبینیم از ابتکار آنها، بدون دخالت دولت، شگفتزده میشویم. در حالی که بزرگترین هزینه کننده ما و بزرگترین خرج کننده، دولت است؛ چرا که هیچکس نمیتواند در کشوري غریبه چنین هزینه ای کند. دستکم تصمیم بگیریم كه بیاموزیم و تجربه کنیم.
* تاکنون پیش نیامده که به نظر موافقی درباره کپیرایت برسیم؟
سال 76 که من و آقای کیاییان در نمایشگاه حضور داشتیم، گفتند حاضرند با ناشران صحبت کنند که یک جریان سبمولیک کپی رایت راه بیفتد که با قیمت بسیار پایین،کپی رایت کتابها را بفروشند. آنها سال بعد به ایران آمدند و با مسئولان صحبت کردند اما راضی به این کار نشدند. حتی خواسته بودند که من نيز در جلسه حضور داشته باشم اما مسئولان ما صلاح ندیدند. به دلیل پایین بودن تیراژ کتاب در ایران، آنها حاضر شده بودند که با قیمت بسیار پایین به ما کپی رایت بدهند اما از سوی ایران موافقت نشد. در این شرایط باید در نظر بگیریم که ما نویسندگان بسیار خوبی داریم که با فروش کپی رایت آنها میتوانیم اتفاقات خوبی را رقم بزنیم. کتاب «سهممن»، نوشته پرینوشصنیعی به 28 زبان ترجمه شد ولی در ایران حتی یک کلمه هم درباره این کتاب ننوشتهاند. وقتی ما عضو کپی رایت نیستیم، نمیتوانند آثار ما را بگیرند. برای اینکه یک کتاب ایرانی به زبان دیگری ترجمه شود باید ناشر بپسندد. اینجا مساله ترجمه مطرح نیست. اما کشوری که عضو کپی رایت نیست، دارای ممنوعیتهای حقوقی است و به همین منظور ناشران خارجی علاقهای به همکاری با نشر ایران ندارند. از سال 76 که به نمایشگاه فرانکفورت رفتیم، این موضوع را فریاد زدم که برای ارائه آثار خودمان باید عضو کپی رایت شویم اما میگویند ناشران موافق نیستند!
* جدا از مساله کپی رایت، ما مشکلات دیگری نيز برای حضور در نمایشگاههای بینالمللی داریم. به اعتقاد شما رویکردهای سیاسی دولتها چقدر حضور ما در این نمایشگاه را تحت شعاع قرار میدهد؟
اگر ما سفیران خوب و آگاهی به نمایشگاه بفرستیم که برای ما برنامه ای منسجم داشته باشند، شاید وضعیت بهتر شود. ترجیح دهيم با دنیا روابط داشته باشیم. نمایشگاههای فرهنگی جای تبادل فرهنگ هستند نه محلی برای دعوای دولتها. در این نمایشگاه باید مردم با مردم آشنا شوند. فرهنگ یعنی صلح یا لااقل سکوت.
* به نظر میرسد تنها دستاوردی که ما از نمایشگاه کتاب فرانکفورت یا دیگر نمایشگاههای بینالمللی داریم، این است که تازههای نشر جهان را شناسایی کنیم و آنها را بدون پرداخت حق کپی رایت به ایران بیاوریم و ترجمه کنیم.
مشکل این است که ما و مسئولان فرهنگی، حرف هم را نمیفهمیم یا آنها صلاح نمیدانند که برای شنیدن حرفهای ما گوش شنوا داشته باشند. نمایشگاه کتاب ما، بازار مکاره فروش است. اگر این را از نمایشگاه کتاب تهران بگیرند، دیگر کسی شرکت نمیکند. آنها به ما میگویند دزد فرهنگی و درست هم میگویند. حتی من نيز که شرافتمندانه مینویسم که این کتاب کپی رایت ندارد و بخشی هم سانسور شده است، باز هم در این چرخه هستم. خاطرم هست نشر ققنوس کپی رایت کتابی را خریداری کرده بود و کتاب آنقدر در بازبینی ماند که ناشر دیگری بدون کپی رایت آن را ترجمه و منتشر کرد.
* حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت هزینهبر است. ناشران بدون کمک نمیتوانند در نمایشگاه شرکت کنند و ما هیچ وقت مهمان نمایشگاه نبودهایم.
باید این نکته را در نظر بگیریم که فقط ناشران ثروتمند میتوانند متری چهارهزار یورو در نمایشگاه کتاب فرانکفورت غرفه بگیرند. ناشران معمولی با تیراژ 200 تا 500 نسخه، اگر هنوز زنده مانده باشند،نمیتوانند چنین ریسکی کنند. در این شرایط اتحادیه ناشران میگوید که ما کتابها را میبریم اما متاسفانه این اتحادیه از کمک دولت استفاده میکند و من نمیدانم چطور میتوان نام اتحادیه روی آن گذاشت؟! بسیاری از ناشران نمیتوانند از پس هزینههای حضور در نمایشگاه فرانکفورت برآیند. با اين حال به نظر میرسد امسال «باغکتاب» نيز در نمایشگاه فرانکفورت شرکت کند چون از نظر مالی موسسه محکمي است و میتواند هزینهها را تقبل کند.