یادداشتی از حمید الیاسی؛ مترجم کتاب «مکبث»
با گذشت چهارصد سال از درگذشت ویلیام شکسپیر (١٦١٦-١٥٦٤) هنوز هم از او به عنوان مشهورترین شخصیت در تاریخ نمایشنامهنویسی جهان نام برده میشود و آثار او همچنان در شمار پرخوانندهترین آثار نمایشی جهان قرار دارند. این موقعیت ویژه مدیون آمیزهای از محتوایی غنی، زبانی شیوا و قالبی تاثیرگذار است که تماشا کردن و خواندن این نمایشنامهها را به تجربهای منحصر به فرد و به یادماندنی تبدیل میکند. از شکسپیر سی و هفت نمایشنامه تراژدی، کمدی و تاریخی و چهار اثر شاعرانه برجای مانده که در آن میان، تراژدی مکبث، به خاطر پرداختن به ابعاد گوناگون روحیات و حیات شخصی و اجتماعی بشر در قالبی موجز از موقعیتی ویژه برخوردار است.
نمایشنامه مکبث از جمله آخرین آثار نمایشی شکسپیر است که گفته میشود بین سالهای ١٦٠٤ تا ١٦٠٦ میلادی نوشته و در همان سالها اجرا شده است. مکبث از اشراف اسکاتلند، خویشاوند و سردار مورد اعتماد دانکن، پادشاه آن سرزمین است که در جنگ با دشمنان داخلی و خارجی پادشاه، با شجاعت فراوان به پیروزی میرسد و سلطنت پادشاه را تثبیت میکند. اما در بازگشت از جنگ، سه جادوگر بر سر راه او ظاهر میشوند و با وعده اینکه به زودی به مقام اشرافی بالاتر و سپس پادشاهی اسکاتلند میرسد، بذر خیانت را در ذهن او مینشانند. و هنگامی که او هراسان از عاقبت کار، بار دیگر خواستار پیشگویی آنان میشود، او را به وعده امنیت و سلامت نوید میدهند. با تحقق یافتن نخستین وعده جادوگران، وسوسه "پای نهادن در راه خون" قوت میگیرد و در این میان، همسر محبوب مکبث، که به واسطه عطش قدرت، عاطفه انسانی را در خود خشکانده، مشوق اصلی شوهرش در ارتکاب جنایتی میشود که سرانجام آن را جادوگران، با ترسیم تصویر ترسناک واژگونی ارزشها، در زبان رمز و ایهام وعده داده بودند.
ادامه نمایشنامه ماجرای جنگ بین ندای وجدان و تعهد به هنجارهای اخلاقی از یکسو با قدرت طلبی و حرص و آز، و جنگ نابرابر احساس وفاداری و تعهد به میثاق با خیانت و ظلم است که در لابلای داستانی پرکشش از نشیب و فراز زندگی شخصیتهای نمایشنامه با کلامی سحرآمیز بیان میشود. در این میان، جانهای بیگناهی است که طعمه "عقاب" ستم می شود، زندگیهایی است که از هم میپاشد و فاجعهای است که ناگزیر روی میدهد تا آنجا که مکبث که با این انتظار که زندگیاش "زین بعد چنان شود که خود میخواهی" به این نتیجه میرسد که: "... عمر است چو سایهای شتابان، آری/ بازیگر مفلسی که برصحنه رود/ یک دم! و دگر سخن نباشد از او/ یک قصه که نقل میکند کانایی/ با خشم و خروش، لیک یکسر همه پوچ..."
مانند سایر نمایشنامههای شکسپیر، آنچه مکبث را به سطحی بالاتر از بازگویی ماجرایی ولو پرجاذبه تبدیل میکند، حرکت در سطوح گوناگون و شخصیتپردازی چند بعدی و بسیار واقعگرایانه است که به جای تحمیل نتیجهای واحد بر مخاطبان، آنان را به اندیشیدن و استنباطهایی متفاوت تشویق میکند.
ترجمه مکبث
به عنوان یکی از مهمترین آثار شکسپیر، مکبث به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده و ترجمههای چندی از آن نیز به زبان فارسی انجام گرفته است که شایسته تقدیر است. سوال این است که آیا ترجمه دیگری از این اثر در این زمان ضرورت داشته است؟
شاید کمتر به این نکته توجه شده باشد که بخشهای عمدهای از تمامی نمایشنامههای شکسپیر به نظم، یعنی شعر عروضی انگلیسی است در حالیکه موضوع و ساختار هر نمایشنامهای که نسبت نظم و نثر در آن را تعیین میکند. معمولا در این نمایشنامهها، افراد فرهیخته و اعضای طبقات فرادست جامعه به شعر سخن میگویند و مضامین مهم و تاثیرگذار، از جمله در تکگوییها هم معمولا به همین زبان است. کلام منظوم، زبان رسمی و ادیبانه، و کلام نثر غالبا شیوه گفتار طبقات پائین دست یا بیان مضامین طنز است. تمامی نمایشنامه مکبث، به استثنای چند جمله، به زبان شعر است و این نمایشنامه در واقع اثری منظوم است.
استفاده از زبان شعر به نمایشنامهنویس امکان آن را داده تا مضامین و آرایههای لفظی و معنایی را حتی در محاورات روزمره به کار گیرد بیآنکه چنین شیوهای تصنعی به نظر برسد. شعر همچنین خاصیت ماندگاری بیشتری دارد و سادهتر در ذهن جای میگیرد و به یاد میماند، زبانی فاخر و تاثیرگذار است و میتوان در آن مفاهیم دشوار و پیچیده را به زیباترین و موجزترین شکل بیان داشت. عجیب نیست که بسیاری از جملاتی که به صورت محاورههای عادی در نمایشنامههای شکسپیر به کار رفته به شکل ضربالمثل و کلمات قصار وارد زبان انگلیسی شده و گاه حتی به زبانهای دیگر هم راه یافته است. به خاطر جادوی کلام منظوم است که استفاده از نمایشنامههای شکسپیر به اجرای بر صحنه منحصر نمانده بلکه بیش از چهارصد سال است که بیش از آنکه "اجرا شوند" خوانده شدهاند.
ترکیب نظم و نثر در نمایشنامههای شکسپیر در کیفیت اجرای آنها بر صحنه هم موثر بوده است. کافی است اجرای این نمایشنامهها به زبان اصلی را با اجرای ترجمههای منثور آنها به زبانهای دیگر مقایسه کنیم. در زبان اصلی، بازیگر به عنوان عامل انتقال کلام شاعرانه به طور مستقیم با حس زیباشناختی مخاطب ارتباط برقرار میکند و او را با لحنی طبیعی تحت تاثیر قرار میدهد. در مقابل، در اجرای برگردانهای این نمایشنامهها، بازیگر ناگزیر میشود برای ایجاد ارتباط با مخاطب و جلب نظر او، به حرکات بدنی و لحنی گاه مبالغهآمیز روی آورد حال آنکه زبان شکسپیر، زبانی شفاف، صریح و روان است که به همان نحو نیز باید بیان شود. این زبان تاثیرگذاری سمعی و ماندگاری خود را وامدار قالبی شاعرانه است.
براساس اعتقاد به اینکه برای درک و "حس" آثار شکسپیر به زبانی دیگر، لازم است قالب اثر هم حتیالمقدور در ترجمه منتقل شود، ترجمه حاضر - البته با استفاده از قوالیب و قواعد شعر فارسی – انجام شده است. قالب شعر کلاسیکی که شکسپیر و همعصران او برای نمایشنامههای خود به کار بردهاند، قالبی با وزن عروضی اما بدون قافیه است و از قافیهبندی برای ایجاد تاثیرات خاص سمعی، تاکید بر مفاهیم یا آرایههای نمایشی استفاده شده است. در این ترجمه نیز، نمایشنامه در اوزان شعر فارسی اما با قافیهبندی شبیه اصل اثر به فارسی برگردانده شده با این امید که نه تنها مضمون و محتوای اصل نمایشنامه، بلکه حس سمعی آن نیز در حد امکان در ترجمه منعکس شود.
باید اذعان کرد این ترجمه کاری بدون چالش نبوده است. در حالیکه در ترجمه بیشتر متون، حتی متون ادبی، در نهایت یافتن معادلهای دلپذیر فارسی برای واژههای متن اصلی کفایت میکند، در ترجمه منظوم شکسپیر نه تنها میبایست برای هر واژهای معادلی مناسب در فارسی یافت شود، بلکه لازم بوده است این معادلها دارای وزن و آهنگی باشند که بتوان آنها را در وزن مورد استفاده در این ترجمه به کار گرفت. واژههای معادل ضمنا نمیبایست دور از ذهن و غریب باشند زیرا شکسپیر در بخشهای منظوم نمایشنامههای خود، برخلاف بخشهای به نثر، معمولا واژههایی روزمره و ساده (البته با معیار زمان خود) را در ترکیبی روان به کار گرفته تا سنگینی لغات باعث ایجاد متنی مغلق و مانع از توجه به ساختار شاعرانه کلام نشود. نکته دیگر اینکه که محاورههای نمایشنامه در دو فضای ملموس (بشر) و کمابیش ناملموس (جادوگران) جریان مییابد و نمایشنامهنویس برای انتقال این تفاوت، به تنوع وزن اشعار روی آورده است. همین روش درترجمه هم به کار رفته است.
این ترجمه با مقدمه نسبتا مفصلی شامل زندگینامه و شرایط سیاسی و محیط اجتماعی و فرهنگی عصر شکسپیر از جمله جایگاه هنر نمایشی در آن و خصوصیات محتوایی و شکلی نمایشنامههای او به طور اعم و نمایشنامه مکبث به طور اخص چاپ شده است. این مقدمه میتواند برای دانشجویان و پژوهشگران آثار شکسپیر و ادبیات انگلیسی قابل استفاده باشد و شاید به درک عمیق و شفافتری از این نمایشنامه کمک کند.
ترجمه حاضر تلاشی بوده برای انتقال مفهوم و قالب یک اثر مهم ادبی و نمایشی به زبان فارسی که حتما بدون عیب و ایراد نیست. برای نواقصی که مانده از خواننده پوزش میخواهم و به لطف او در نقد و انتقاد نتیجه کار چشم دارم.
تراژدی مکبث، نوشته ویلیام شکسپیر، ترجمه حمید الیاسی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
(بخشی از این یادداشت در روزنامه شرق، شماره 2756 ، 1 دی 1395 منتشر شد)