سهیلا قربانی: «تحلیلی بر بازتاب اسطوره در سینمای بهرام بیضایی» عنوان رسالهی دانشگاهی مریم افشار است که توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در قالب کتاب منتشر شده است. نویسنده در این اثر پژوهشی ضمن تعریف دیدگاههای مختلف از اصطلاحات اسطوره، آیین و نمایش، به بازتاب ساختاری و محتوایی اسطوره و آیین فیلمهای «غریبه و مه»، «چریکه تارا»، «مرگ یزدگرد»، «شاید وقتی دیگر» و «مسافران» پرداخته است. در ادامه متن گفتگو با نویسندهی این اثر پژوهشی را میخوانید.
* خانم افشار چه مشخصهای در آثار نوشتاری و تصویری آقای بیضایی وجود دارد که دانشجویان زیادی علاقمند میشوند موضوع رسالهی دانشگاهیشان را با الهام از آثار این هنرمند انتخاب کنند؟
به باور من و دانشجویانی که آثار بیضایی را برای پژوهش انتخاب میکنند، سینما و دنیای نمایش ایشان را بسیار منتقدانه و با نگاه ویژه به تاریخ اساطیر ملی و جامعه امروزی میبینند. بهرام بیضایی از سینماگران مشهور ایرانی است که به اساطیر توجه ویژهای دارد و با به کارگیری اساطیر و آیین علاوه بر اینکه به زیبایی آثارش میافزاید، تلاش دارد با مفهوم و معنای نهفته آنها ناخوداگاه ذهن انسان امروز را هم بیدار کند. ایشان ریشههای هویت ملی و جهانی را به روایت تصویری میکشاند و به خوبی تاریخ و واقعیت را با آنچه در ناخوداگاه ذهن اسطورهاندیشاش حک شده درمیآمیزد. ضمن اینکه با دگردیسی اسطوره و بازآفرینی اسطوره، ساختار روایی سینماییاش را با توجه به تحولات جامعه سامان میدهد. در سینمای بیضایی از قهرمانهای همیشگی تاریخ مانند شاهان، جنگآوران و مردان تقدسزدایی میشود؛ درمقابل زن را قهرمان میکند و تلاش میکند تصور جامعه را نسبت به جنسیت زن و دیدگاه مردسالارانهی آن تغییر دهد. این دلایل، دلایل مهم و پر رنگی بود که باعث شد من سینمای بهرام بیضایی را به عنوان پژوهش دانشگاهیام انتخاب کنم.
* نظر آقای بیضایی را درباره کتاب جویا شدهاید؟
من پایاننامه را به همراه نامهای برای آقای بیضایی ایمیل کردم اما هنوز نمیدانم ایشان مطالعه کردهاند یا نه، چون پاسخی به بنده ندادهاند. به نظرم به دلیل مشغولیت زیاد کاری و انجام پژوهشهای بسیار فرصت پاسخ به ایمیل را نداشتهاند. با این وجود خوشحال میشوم نظرشان را درباره این پژوهش، هرچند کوتاه بدانم. البته پیش از آنکه این پژوهش منتشر شود پایاننامه را به آقای دکتر حمید امجد معرفی کردم و ایشان مطالعه کردند، به نظر ایشان این پایاننامه نگاه جدید و آکادمیک به سینمای بیضایی بود.
** یکی از سوالاتی که عموما پس از توصیهی جوانان و نوجوانان به خواندن داستانهای اساطیری شنیده میشود اینست که ضرورت شناخت اسطوره چیست و اصولا اسطورهها چه نقشی در زندگی ما ایفا میکنند؟
به نظر من اساطیر و داستانهای اسطورهای نشاندهنده فرهنگ زندگی، نوع تفکر، آداب نیایش و رسوم مردمانی است که پیش از باستان زندگی میکردند؛ به عبارتی دیگر اساطیر همچون آیینه بازتابدهنده زندگانی ملتی است که تاریخ در آن زمان جایی نداشت؛ زمانی پیش از تاریخ. زمانی که هنوز تاریخ هیچ دورهای به کتابت درنیامده بود. بنابراین آشنایی با اساطیر هر ملت دورهای را به ما معرفی میکند که در دل هیچ تاریخی نیست جز در فرهنگها و اساطیر. روایات اسطورهای با ساختار جمعیشان هویت ملی و میهنی هر جامعه را به خوبی نشان میدهند. اینکه قهرمانی مثل «فریدون» چگونه با نیروهای شر و اهریمنی روبرو شد و چگونه جامعه و مردمان نیکاندیش اما ضعیفاش را از چنگ دشمن غاصب و نسلکشی چون ضحاک نجات داد، در مقیاس کلانتر چگونه اندیشیدن و زندگی کردن را به مردم امروز یاد میدهد. درواقع انسان امروز با شناخت و درک اسطوره میتواند به چراییهایش درباره هستی پاسخ دهد. به نظر من آدمی در هر دورهای از تاریخ در هر جامعهای با اساطیر پیوند دارد. به باور «یونگ» روانِ انسان اسطورهساز است. با این توضیحات ضرورت شناخت اساطیر ملی و در نگاه کلانتر شناخت اساطیر جهان برای انسان امروز لازم و ضروری است.
* متاسفانه در عصر حاضر کمتر جوانی را میبینیم که به میل شخصی بطور مثال شاهنامهی فردوسی بخواند. فضای قصهخوانی در خانوادهها هم به شدت کمرنگ شده. به ندرت میبینیم که در خانوادهها پدربزرگ و مادربزرگ همچنان سنت قصهخوانی را حفظ کرده باشند و یا حتی افراد خانواده به شنیدن این قصهها راغب باشند. قطعا دلایل مختلفی در بروز این معضل نقش دارد. از دید شما دلیل اصلی این مسئله نشات گرفته از چیست؟
ببینید در گذشته وسایل ارتباط جمعی نسبت به جامعه امروز بسیار کم بود و یا اصلا نبود. داستانهای اساطیری، افسانهها و روایتهای تاریخی سینه به سینه حفظ، نقل و نگاشته میشد. قهوهخانهها، مکتبخانهها، مساجد، معابد، تعزیهها، جشنهای باستانی و آیینی هرکدام به نحوی در تکرار آیینها و بازنمود اساطیر نقش اساسی را ایفا میکردند. حتی در هر خانهای بزرگِ خانه (پدربزرگها یا مادربزرگها) راوی داستانهای اساطیری بودند. حتی ممکن بود آنها سواد مکتبخانهای هم نداشته باشند اما حافظهی تاریخی قوی داشتند و همین کافی بود روایات از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. اما در جامعه امروز با گسترش علم و فناوری رسانههای جمعی بسیاری بدون ارائه فرهنگ درست وارد جامعه شد و مردم نسبت به قبل به طور غریبی از کتاب و مفهوم مطالعه دور شدند. شاید دردناک باشد از نوجوان یا جوانی بپرسیم آخرین کتابی که خواندی کِی بوده؟! باید کمی فکر کند چون به روز قبل یا هفته قبل و یا ماه قبل برنمیگردد اما آخرین بازدید از شبکههای مجازی یا تلفن همراهش به چند دقیقه و شاید چند ثانیه قبل برگردد. ضمن اینکه عدم آگاهی از تاریخ و اساطیر کشور و عدم بسترسازی در این زمینه باعث شده جوانان امروز برای مثال کتابی مثل «هری پاتر» را چندبار با علاقه بخوانند اما «شاهنامه فردوسی» را یکبار در طول عمرشان نخوانند و از هویت ملی خودشان آگاهی نداشته باشند. به نظر من بهتر است مسئولان آموزشی و فرهنگی کشور در این زمینه بیشتر توجه و کارایی داشته باشند و از افراد متخصص و علاقمند بیشتر بهره ببرند.
* علاوه بر دلایلی که عنوان کردید، شاید یکی دیگر از علل کمتوجهی به داستانهای اساطیری را باید در کتب آموزشی مقاطع مختلف تحصیلی جستجو کرد. از مقطع دبستان تا دبیرستان شاید تعداد محدودی داستان با موضوع اساطیر ملی در کتابها گنجانده شده باشد و متاسفانه این مسئله باعث میشود فرصت مناسبی هم فراهم نشود تا دانشآموزان در کتابهای درسی با داستانهای اساطیری آشنا شوند...
بله. به نظر من باید از شورای برنامهریزی و سیاستگذاری کتابهای آموزشی پرسیده شود که چرا داستانهای اساطیری در کتب آموزشی جایگاهی ندارد و اگر وجود دارد بسیار کم است. فقط به داستان رستم و اسفندیار، رستم و سهراب آن هم در کتاب ادبیات دوره دبیرستان اکتفا شده. در دانشگاه هم مانند سیستم آموزشی دبستان و دبیرستان در این زمینه کمتر توجه شده. دانشجویان رشته هنر و ادبیات، واحدهای بسیار کمی در این زمینه در دانشگاه میگذرانند در حالیکه شناخت اساطیر ملی و جهان و تطبیق آنها با یکدیگر نیاز به تعداد واحد بیشتری در این زمینه دارد. به نظر من لازم است مانند دانشگاههای خارج از کشور رشته خاص و مهم اسطورهشناسی در دانشگاههای ایران نیز آغاز به فعالیت کند تا علاقمندان در این زمینه با تخصص و تمرکز واحدهای درسی اسطورهشناسی ادامه تحصیل بدهند و طبیعتا شاهد تالیفات ارزشمندی خواهیم بود. از مسئولین دلسوز خواهش میکنم در شورای برنامهریزی درسی این موارد را مد نظر داشته باشند؛ چراکه اساطیر ایرانی نشاندهندهی تمدن و فرهنگ هزاران سالهی ایران بزرگ است و این نیازمند توجه بیشتر در سیستم آموزشی برای تربیت نسل جدید و آیندهساز ایران است.
* در جایگاه یک مدرس پیشنهاد یا تلاشی هم برای رفع و اصلاح آنها کردهاید؟
تا حدودی بله. تا جایی که امکان دارد و فرصت میشود در زمینه اسطورهشناسی مطالعه میکنم. ضمن اینکه در دانشگاه به دانشجویان رشته امور فرهنگی درس اسطورهشناسی تدریس میکنم و سعی میکنم آنها را با ساختارشناسی اساطیر با رویکردهای علمی آشنا کنم تا متخصصان فرهنگی در این زمینه آگاهی داشته باشند. ضمن اینکه دانشجویان را تشویق به تحقیق و پژوهش در زمینه یکی از اساطیر و داستانهای اساطیری میکنم به امید اینکه شاید دری گشاده شود.
* با تمام این تفاسیر به نظر شما جایگاه واقعی اسطوره در زندگی نسل امروز کجاست؟
در حقیقت اسطوره در تمامی ادوار تاریخی وجود دارد و در همه زمینهها ازجمله ادبیات (شعر و داستان)، هنر، نقاشی، تئاتر، مجسمهسازی، نمایش و غیره نمود دارد. شاید بتوان گفت در سالهای اخیر توجه به اساطیر نسبت به قبل بیشتر شده و پژوهشگران بسیاری در این زمینه فعالیت میکنند و این هم میتواند دلیلی تاریخی داشته باشد که ما به مطالعه و تحقیق به آنچه در هزاران سال پیش اتفاق افتاده افتخار میکنیم و آنها را دستمایهی تالیفات خود میکنیم.
* شما در فصل اول کتاب به طور مفصل به کلیات و تعاریف مختلف اسطوره پرداختهاید. لطفا برای خوانندگان این گفتگو تعریف خودتان از اسطوره را عنوان کنید.
من اسطوره را دانشی پیچیده و مبهم دریافتم. دانشی جذاب و دنیایی اسرارآمیز که در گذر زمان هالهای از ابهام آن را پوشانده. اسطوره مانند رویایی ناشناخته در ناخوداگاه ذهن همه انسانها جاری است. اسطوره خاطرهای جمعی است که از زمان ازلی در ذهنها جای دارد. بیتردید زایندگی اسطوره در ذهن هر پژوهشگر علاقمند به آن برای پاسخ به سوالات بیشمارش انکارناپذیر است.
* مشغول انجام کار پژوهشی تازه ای هم هستید؟
بله در حال حاضر به همراه یکی از دانشجویان علاقمند در زمینه سینما و نمایشهای بهرام بیضایی مشغول تحلیل و بررسی رویکرد جدید و زبانشناسی هستیم. به امید اینکه این پژوهش راهگشای محققان و علاقمندان در این زمینه باشد.