(یادداشت شهلا لاهیجی؛ مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان دربارهی فیلم-تئاتر «آینههای روبرو»)
«آینههای روبرو» فیلمنامهای از بهرام بیضایی است که سالها پیش آن را نوشت با این امید که بتواند فیلمش را هم بسازد، اما هرگز موفق نشد. گویا اسم قلعه یکی از تابوهای آن روزگار بود. قلعه آتش گرفت و زنانش با فرار از قلعه راهی خیابانها شدند و بعضیها هم خدمات ویژهای را بر عهده گرفتند! اکنون پس از گذشتِ بیش از سی و چند سال، محمد رحمانیان توانست این آتش را که حتی خاکسترش هم بر جا نمانده بود دوباره در مقابل چشم تماشاگران شعلهور سازد. و بدینگونه بود که بیضایی و رحمانیان «آینههای روبرو» را به صورت سینما- تئاتر در تالار وحدت به نمایش گذاشتند.
بیضایی در سالن حاضر نبود اما به حق باید گفت که رحمانیان برای این اجرا سنگ تمام گذاشت هرچند که سختی بسیار کشید؛ هم به دلیل ماهیت داستان و هم شیوهی اجرای آن. باید گفت که تماشاگران، نقشآفرینیِ بازیگرانِ بینظیری را دیدند که یکی از یکی تواناتر و توانمندتر بودند.
وقتی به رحمانیان گفتند که «آینههای روبرو» کار مشترک شما و آقای بیضایی است ایشان مثل همیشه با فروتنی گفت: «من فقط اجازهی اجرای آن را گرفتم و امیدوارم بیضایی از کار من راضی باشد.»
محال بود کسی نمایش را ببیند و حیرتزده، گیج، سرگردان و با چشمی اشکآلود سالن تالار وحدت را ترک نکند. راستی چیست در قلم بیضایی و در هنر رحمانیان برای نشان دادن آنچه که گوشهای از هنرهای نمایشی ماست؟! آثار جاویدانی که نه نویسندهاش از یاد میرود و نه کسی میتواند کارگردان بینظیرش را فراموش کند. از این پس «آینههای روبرو» با دو نام به خاطر سپرده میشود؛ بهرام بیضایی، محمد رحمانیان.
نویسنده : شهلا لاهیجی
درح خبر : 1396-06-28 21:47
بازدید : 5589