سهیلا قربانی: هفتمین نشست از سلسله برنامه های روخوانی از نمایشنامه های «بهرام بیضایی» به همراه معرفی تازه های انتشارات روشنگران با حضور علیرضا مجابی، طاهره صدیقیان، عصمت عباسی، مهناز آذرنیا، سپیده محمدیان، سهیلا فرزین نژاد، مجید صیادی و جمعی از اهالی فرهنگ و اقتصاد در دفتر روشنگران برگزار شد.
در ابتدای برنامه، هادی سروری با همراهی مریم اسمیپور به خوانش بخشی از نمایشنامه «مرگ یزدگرد» بیضایی پرداختند.
در ادامه شهلا لاهیجی؛ مدیر انتشارات روشنگران ضمن خوشامدگویی به حاضرین گفت: «شاید برای بسیاری سوال باشد که چرا کتابی که خودمان منتشر کردیم را نقد می کنیم. معتقدم بعنوان یک ناشر وظیفه دارم تمام اندیشه ها و افکار نویسندگان را از هر طیفی که باشد منعکس کنم. شاید این رسم روزگار ما نباشد اما ما این رسم را برای خودمان شکستیم.»
کتاب «وایکینگ ها در افق» یکی از اثار منحصر به فردی است که یک ایرانی درباره وضعیت اقتصادی ایران با طرح این سوال که «چه باید کرد؟!» نوشته شده است.
*مانند لشکری هستیم که فقط شکست را تجربه کرده!
در ادامه ضمن رونمایی از کتاب «وایکینگها در افق»، نوید سهامی به انگیزه نگارش این کتاب اشاره کرد و گفت: « شاید این تنها انگیزه من نباشد که منجر به نگارش این کتاب شده. این انگیزه بین همه ما مشترک است. ما از جایی که حافظه شفاهی یاریمان میکند خسته ایم. راههای مختلفی را برای رسیدن به ثبات و آرامش نسبی آزمودهایم و هربار شکست خوردهایم. به قول مرحوم اخوان ثالث «مثال لشکر نادمی هستیم که فقط شکست را تجربه کرده!» در طول قرن گذشته اقداماتی کردیم، سخنهایی گفتیم، که موجب پشیمانی ما و خندهی اغیار شد. از زمانیکه غرب را شناختیم دلمان می خواست مانند غربیها، سفرههایمان گسترده باشد، در رفاه باشیم و عزت بین المللی داشته باشیم. به همین خاطر در مقطعی از زمان شروع به تقلید از ظواهر غرب کردیم و خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که ساختار سیاسی، بزرگترین مشکل ماست. تلاش کردیم به ساختارهایمان هم رنگوبوی غربی بدهیم تا از هر نظر مشابه آنها شویم اما تاکنون نتیجهی مطلوبی از این شباهتگزینیها بدست نیاوردیم.»
*زمان به نفع ما نیست
وی در ادامه اظهار داشت: « دیروز گرفتار بودیم، امروز هم گرفتاریم. پس معلوم میشود زمان به نفع ما نیست. باید روابطمان را با موجودیت غرب مشخص کنیم. آن هم زمانیکه اوضاع جهانی مطلقا مساعد نیست. فاصله کشورهای غنی و فقیر هر روز بیشتر میشود. در طول سی سال گذشته شکاف درآمد سرانه بین جهان صنعتی و درحال توسعه تقریبا سه برابر شده. 50 سال است که نهادهای بین المللی مدعی هستند که درجهت فقرزدایی فعالیت دارند. اما هنوز نتیجهای حاصل نشده. با این حال تصور میکنم برای برون رفت از شرایط کنونی نیاز داریم خودمان را باور کنیم و به خودمان اعتماد داشته باشیم.»
نویسنده در فصل اول کتاب، جهان را بصورت آماری بررسی کرده است. در فصل دوم به چگونگی ثروتمندشدن و تعریف ثروت در جوامع پرداخته. فصل سوم فاصلهی بین درآمد سرانه کشورهای پیشرفته غربی با کشورهای دنیا بررسی شده و فصل پایانی کتاب به طرح یک سوال کلیدی پرداخته؛ اینکه باید در مقابل غرب؛ این اَبَر اجتماع انسانیِ جهان چه اقدامی کرد؟!
سهامی در پاسخ به سوال طرح شده در فصل پایانی کتاب گفت: «با توجه به تحقیقاتی که در این زمینه داشتم شخصا به این نتیجه رسیدم که تعامل و همراهی با غرب سودی ندارد. باید با غرب مقابله کرد. صادقانه می گویم «مقابله با غرب» نتیجه ای نبود که در شروع نگارش کتاب بعنوان یک پیش فرض در ذهن داشتم. اما در طول پژوهش انجام شده به این نتیجه رسیدم که تقابل، تنها راه مقابله با غرب است. در این مقابله دو راه پیش رو داریم: توسعه درونی و توسعه بیرونی. توسعه درونی نوعی از آزادی است که آن را در شکلِ پراکنشِ آزادانهی محصولات فرهنگی دستهبندی کردم. زمانیکه که محصولات فرهنگی آزادانه و با سرعت در جامعه جریان داشته باشد به ثبات درونی نیز خواهیم رسید. اما توسعه درونی به تنهایی راهکار این مسئله نیست. ما نیاز به یک مکمل دیگر با عنوان توسعه بیرونی داریم و این نوع از توسعه یعنی تقابل با غرب.»
*ممکنست هدف یک توطئه بزرگ باشیم
ناشر «وایکینگها در افق» متذکر شد که اصل این کتاب بر مبنای دو راه حل تقابل و تعامل پایه ریزی شده و این درحالیست که همیشه یک جدایی دایمی بین مردم و سیستم ادارهکننده کشور وجود داشته است و نتوانسته چارهای برای درمان دردهای قرن امروز از راههای پیشنهادی بیندیشند.
لاهیجی در ادامه با خطاب قراردادن نویسنده کتاب یادآور شد: « شما از تقابل و تهاجم به غرب صحبت میکنید اما آیا ما توان این کار را داریم؟! نباید از این مسئله هم غافل شد که شکستهای تاریخی ما همیشه به دست خودمان صورت گرفته. علیرغم تصورتان ما هم در این سالها به قدر کافی حمله کردهایم. به یاد بیاورید زمانی را که درخیابانهای دهلی، جوی خون راه انداختیم و انقدر به آدمکشی ادامه دادیم تا اینکه زبان فارسی از کشور هند حذف شد. ای کاش گناهانمان را تطهیر نکنیم. باید خودمان را هم در آینه واقعیت ببینیم. به نظر من آنچه در غرب اتفاق افتاد قطعا خواستِ مردمانش هم بود. شاید بتوان گفت در خاورمیانه تنها کشوری هستیم که استعمار نشدیم. ممکنست هدف یک توطئه بزرگ باشیم. اما آیا توان تقابل در ما وجود دارد؟ قطعا برای ثروتمندشدن نیازمند سرمایه هستیم و کسب این سرمایه با ایجاد امنیت اجتماعی و اقتصادی در جامعه فراهم میشود نه با توپ و تانک!»
در پایان برنامه ناشر از حاضرین خواست تا به طرح سوالات خود بپردازند. یکی از حاضرین پرسید:
- آقای سهامی! گفتههایتان مرا به یاد دانشمندانِ ضد آمریکا و سرمایه داری انداخت. شما در کتاب، روش غربیها برای کسب درآمد را با صفت وحشیانه توصیف کردید درصورتیکه این فرضیه هم وجود دارد که شاید اگر ما هم جای آنها بودیم چنین شیوهای را پیش میگرفتیم. من هم در ایران و هم خارج از ایران در رشته اقتصاد تحصیل کردم و تقریبا با خط فکری هردو گروه آشنا هستم. اما به نظرم جنگ با غرب هیچ فایدهای برای کشور ما و کشورهای درحال توسعه ندارد بلکه باید بصورت آگاهانه با آنها تبادل و تعامل کنیم تا شرایط اقتصادی کشور به ثبات نسبی برسد...
سهامی: «درست است. در بخشی از کتاب هم عنوان کردهام که شاید اگر ما هم در شرایط غرب بودیم به همین روش پول درآوردن ادامه میدادیم. این روش پول درآوردن روش توسعه است. به همین خاطر عنوان فرهنگ وایکینگی به آنها دادم. روحیه غربی یعنی روحیه نفع مالی. ما باید تلاش کنیم غربیگرایی و غربزدگی را از یکدیگر متمایز کنیم.»
یکی دیگر از حاضرین از نویسنده پرسید:
_چرا شما بر این باورید که تقابل در عین تعامل معنا ندارد؟ به نظر شما از راه تقابل می توانیم به چیزهایی برسیم که غربیها آن را از راه تعامل بدست آوردند؟
سهامی: «غرب برای بدست آوردن «هیچ» با کسی شریک نمی شود. ما قبل از انقلاب تجربهی تعامل با غرب را داشتیم. با این حال سرانجامِ این تعامل به کجا رسید؟! تقابل یک نتیجه علمی است. تقابل صرفا مسلحانه نیست و نباید تنها با تصور خشونتآمیز آمیخته شود. درعین حال اشکالی هم ندارد به شکل های خشونتآمیزش فکر کنیم تا غربیها مجبور شوند سوسیالیسمِ بینالمللی را هم رعایت کند.»
لاهیجی هم در پاسخِ سهامی به این سوال گفت: «اما به عقیده من نیازی به این کار نیست. ما کشور ثروتمندی هستیم. درآمد سرانه ملیمان برحسب تولید سرانه ملی است. آیا اقتصاد ما مصداق شایستهای از کسانی است که برای خرید ماشین برای فرزندانشان اقدام به فروش زمینهایشان میکنند اما غافلند از اینکه بالاخره روزی این زمینها تمام میشود بدون اینکه پول آن صرف تولید ثروت و امنیت برای خانواده شده باشد. برای همین است که ما مردم همیشه محتاج حکومتمان هستیم درحالیکه حکومت هیچ احتیاجی به ما ندارد.»
در پایان، نویسنده کتاب «وایکینگها در افق» به دلیل انتخاب عنوان کتاب اشاره کرد و گفت: «غلبه وایکینگ ها در اروپا آغازگر دوره جدیدی بود. دوره ای که باورهای وایکینگی یعنی نفع مالی با هر وسیله و شیوه ای مجاز شد. و این باور، غالب فرهنگ اروپایی شد. به همین دلیل یک دوره کوتاه تاریخی در کتاب ذکر شده است با این مضمون که چطور آنها در انگلستان و فرانسه و جنوب آمریکا به قدرت رسیدند. این مسئله مقارن می شود با زمانی که اروپا تشنه چنین ایده ای بود. به همین خاطر آن مقطع زمانی را دوره وایکینگ ها نامگذاری کردیم. کمااینکه فرهنگ غربی امروز مسلط بر جوامع غربی را فرهنگ وایکینگی نام گذاشتم. با تمام این اوصاف به نظر من کشوری مثل ایران هر لحظه در افق خود، کشتی وایکینگ ها را می بیند.»
نویسنده : سهیلا قربانی
درح خبر : 1392-08-15
بازدید : 7294