بخشی از فیلمنامهی «سفر به شب» نوشتهی بهرام بیضایی
آبیِ آسمان با چند لکّه ابر، آفتابی و درخشان، که در آن چند پَرَنده چرخ میزنند. تصویر پایین میآیَد و بر صحرا روستاییانی را نشان میدهد که در جشنِ عروسی سرگرمِ پایکوبیاَند. روستا خُود دورتَر، در زمینه، بَر دامنه است. میان حلقهیی از کسانی که کفْزَنان بر شورِ آهنگ و ساز میاَفزایند، چند تَنی دامنْکِشان چرخ میزنند؛ نُقل پاشان بَر سَرِ دستْافشانی؛ چند بچّه پایْبازیشان را تقلید میکُنَند. سازْزَن ناگهان خندان از خستگی وِلُو میشود و صدای ساز میمانَد. غُرغُرِ مهربانِ جمع. میان پایْکوبان چند تَن بیساز ادامه میدَهند؛ پیرْزاغنی که پدربُزُرگِ عروس باشد سَروتَنْجُنبان به سازْزن نزدیک میشَوَد و هنوز میکوشد وا نَدهَد.
عکس: سهیلا قربانی
لینک خرید فیلمنامهی «سفر به شب» با ۲۰ درصد تخفیف: