* نمایشنامه «خاطرات هنرپیشهی نقش دوم» نوشتهی بهرام بیضایی
بخشی از متنِ نمایشنامه:
خبرنگار: [در حال گزارش] ما آن سرود بزرگ را شنیدیم که بدون کلمهای با همه سخن میگفت. آن زمزمهی جمعی را که قلب را میگداخت و پشت را به لرزه میانداخت. تا کی این زمزمه شنیده نشده بود؟ و تا کی میتوانست ادامه بیابد؟ تا زمانی که فریادی بگوید--
صدا: ایست! [صدای سوتها] ایست!
یکی از جمع: اعتنا نکنید. به پیش!
صدا: ایست! [صدای سوتها] ایست!
یکی از جمع: به پیش!
صدا: آخرین اخطار؛ ایست!
یکی از جمع: همه بنشینند!
صدا: آماده! آتش!
لینک خرید کتاب با 20 درصد تخفیف:
* کتاب «نظريهی رمان: از رابله تا مارکز»
نویسنده: میلان کوندرا
مترجم: سید محمدرضا باطنی
ميلان كوندرا نويسندهی كتاب «نظريهی رمان» همچون ديگر آثار نظریاش، بهعنوان يک ابررمانشناس و رماننويس، پيوسته راهگشای مسيری برای آموزش رماننويسان جوان و تازهكار بوده است. در همان بخشهای نخستين كتاب، در مورد درک هنری ما نكتهی تازهای را مطرح میكند. او میگويد: حس زيباشناسی ما پيش از آنكه خودبهخود در قضاوت ما در مورد يک اثر هنری تاثير گذارد، از آگاهی تاريخی خود تاثير میپذيرد، به همين جهت يک اثر انسان اوليه در غاری در پيش تاريخ حتی اگر اثر يک دست بر ديوار باشد يا تصويری نامشخص از حيوانات و ... برای ما در حكم يک اثر جالب و كمنظير به لحاظ آگاهی تاريخی ما از زندگی آدميان در آن دوران است كه هيچ اثر هنری معاصری در هيچ شكل قدرت، برابری ارزشی با آن را ندارد.
یان موکاروفسکی بنیانگذار «زیباییشناسی ساختگرا»، معتقد بود: «فقط فرض وجود یک ارزش زیباشناسانهی عینی است که به تکامل تاریخی هنر معنا میدهد.»
به بیانی دیگر در غیاب ارزش زیباییشناسانه، تاریخ هنر تنها انباری بزرگ است، پُر از آثاری که ترتیب زمانی آنها دارای هیچ معنای خاصی نیست...
لینک خرید کتاب با 20 درصد تخفیف:
* کتاب «خاطرات شانزده زن ایرانی» به قلم نوشین احمدی خراسانی
نوشین احمدی خراسانی در توضیحِ کتاب نوشته است: «آگاهی یافتن از تاریخچه زندگی زنان نسل پیشین - از زبان خودشان- بهویژه زنانی که حوادث و تحولاتی را خود به چشم دیده و تجربه کردهاند، برای بسیاری از مردم و بهویژه نسل معاصر ایران جذاب است و من نیز طی سالهای اخیر، این مسیر را با لذت فراوان دنبال کردهام. زیرا در گشت و گذارهای خود در تاریخهای رسمی و کتب تاریخی هیچگاه چهرهای از خود زنانهام نیافتم، چهرهای که در آن زنان هم رویت شده باشند. نامریی بودن زنان شاید به این دلیل باشد که تاریخ مکتوب کشور ما در لایحههای مختلف معنایی، ایدئولوژیک و پژوهشیاش، تاریخی مذکر است. در نتیجه زنان و روایتهای زندگی آنان در پهنای این تاریخ مردانه جایی ندارند و آشکارا کنار گذاشته شدهاند. به این اعتبار، گرایش به روایتهای شخصی از زندگی زنان توسط خودشان، پیش از آنکه «تاریخ شفاهی» را بهعنوان روشی تحقیقی در علوم اجتماعی بشناسم، جزو دغدغههای ذهنی و عاطفیام بوده است.»
کوشش و هدف نگارنده در این کتاب، بازخوانی و استنتاج از خاطرهها و سرگذشتهاست نه لزوما انتقال مو به موی خاطرات زندگی زنان توانمند آن دوره. نوشین احمدی خراسانی با بیان این مطلب میگوید: «تجربه نشان داده است که انتقال نعلبهنعل مصاحبهها از نوارهای ضبط شده بر کاغذ و انتشار آن در قالب یک کتاب معمولا حجیم، (اگرچه برای تدوینگر و مولف، به مراتب سادهتر و بسیار راحتتر است) برای علاقهمندان به مسایل زنان آنقدرها چنگی به دل نمیزند و غالبا برای متخصصان و پژوهشگران رشته تاریخ، جذابیت دارد. بنابراین، کتاب حاضر را نمیتوان به عنوان «تاریخ شفاهی» تلقی کرد گرچه ممکن است با متنهای مرسوم تاریخ شفاهی، قرابت و شباهتهایی داشته باشد. در این کتاب سعی کردهام تا مصاحبههای مفصلی که با چند تن از زنانی که بین سالهای ۱۲۹۰ الی ۱۳۱۰ خورشیدی متولد شدهاند و با طی نمودن موفقیتآمیز مدارج علمی و تحصیلی، مشغول فعالیتهای حرفهای شغلی شدهاند، در حد بضاعتم، «موضوعبندی» کنم و به تناسب موضوعات دستهبندیشده، بخشها و فصلهای کتاب را بیارایم و به معرض داوری خواننده واگذارم.»
اسامی شانزده زنِ مصاحبهشونده:
میرزاده نظیفی حریری، بتول منجیلیان (سلطانمحمدی)، شهربانو ضرابی (شهربانو پرورش)، لعل فیروزگر، عفت صفاکیش، مریم سلطانی، اشرفالملوک مصاحب (خواهر شمسالملوک مصاحب)، عزیزه شیبانی (دختر فروغ آذرخشی)، خدیجه مقدم، عذرا ارشدی، قدسیه عماد (نوهی ماهرخ گوهرشناس)، معصومه سهراب (مافی)، فاطمه کیوان (قوالو)، پوراندخت شجیعی، اقدس نیرومندزاده، اعظم سپهرخادم.
لینک خرید کتاب با 20 درصد تخفیف:
* رمان «تخم پوچ» به قلم ناهید شمس
در بخشی از رمان میخوانیم:
«سعید که رفت مادرجون گریهی مفصلی کرد. سعید جهش کرده بود و مادرجون طاقت نداشت. معین هم جهیده بود از روی کودکی و یک دفعه سر از جاهایی درآورده بود که...
معین را دستبند زده بودند به دو تا لندهور. میخواستند پابندش بزنند. باباش پرید به سربازها و اجازه نداد. قاضی گفت قتل عمده. فعلا میره بازداشتگاه و از اونجا دارالتادیب. باباش گفت مگه از رو جنازهی من رد بشین. این بچه یه شبم تنها نخوابیده. هنوز تو تخت مامانش میخوابه. همیشه هم با مامانش کشتی میگیره...
معین زل زده بود به بند کفش قاضی. گفتم آقای قاضی اقلن نذارین کلهشو بتراشن. گفت نمیشه. قانون قانونه...»
لینک خرید کتاب با 20 درصد تخفیف:
درح خبر : 1398-02-10 02:25
بازدید : 4112