ف- نوری نویسنده رمان «بعد پنجم / پیش از گذشته» به مناسبت انتشار این رمان به زبان آلمانی یادداشتی نوشته است.
در متن این یادداشت که در اختیار ایسنا قرار گرفته آمده است: چند ماه پس از انتشار رمان در ایران به لطف نشر روشنگران و مطالعات زنان، نسخه آلمانی کتاب نیز در آلمان به چاپ و پخش رسید. این رمان همزمان و در طول چهار سال به هر دو زبان نگاشته شد و بیتردید نوشتن آن به زبان آلمانی سه برابر از من نیرو و توان گرفت. باید به چالشی اشاره داشته باشم که پیش روی هر فردی همچون سدی استوار قرار گرفته وقتی که بخواهد به زبانی جز آنکه از نوزادی و خردسالی فراگرفته و تنها بر پایه آموختههای در بزرگسالیاش، بنویسد و کتابی را به چاپ و نشر برساند. و هنگامی که بدانیم شانس پذیرش یک کتاب چاپنشده از سوی یک ناشر در آلمان بنا بر آمار رسمی ناشران یک در هزار است، به سختی کار بیشتر پی میبریم.
اما چرا چنین اندیشهای در من پدید آمد و نیرو گرفت؟ چه انگیزههایی برای نگارش این داستان بلند و آن هم به دو زبان و همزمان داشتهام؟
پاسخ یکی نیست و چند جنبه دارد. نخست اینکه ایده آغازین همچون جرقهای به سرم پرتاب شد، با این درونمایه که شاید جهان ما رازهایی بسیار بیشتر از آنچه گمان میکنیم میدانیم دارد، و آفرینش تنها در این سه بعدی که همه آدمیان میبینند و پس از آمدن تئوری آلبرت اینشتین به چهار بعد افزایش یافت، خلاصه نمیشود. اینشتین اهمیت زمان را به همه ما نشان داد. اما چه بسا زاویههایی از جهان از دید ما پنهان ماندهاند که در زندگی روزمره ما نقشی برای ما بازی میکنند و ما از کنار آنها میگذریم، بی آنکه دریابیم کدامیک از این رخدادها راستین هستند و کدامشان در ذهن و درون مغز ما رخ میدهند.
به عنوان یک روانپزشک برایم درون ذهن آدمیان و دلایل برداشتها و رفتارهای آنها کشش بسیاری داشته و دارد. (و باید در اینجا بر روی تفاوت روانپزشک و روانشناس تاکید کنم! در همه جهان این دو شغل را با هم اشتباه گرفته و به جای هم به کار میبرند. هرچند همکاری بسیار نزدیکی میان این دو گروه وجود دارد، اما یک روانپزشک پیش از گرفتن تخصص یک پزشک بوده و به دلیل علاقه فراوان به درمان بیماریهای مرتبط با روان به این رشته روی آورده و معمولا بیماران پیچیدهتر و مشکلتری از یک روانشناس زیر درمان خود دارد. این گستردگی اختلالات شدید و پیچیده روانی، ایدههای بسیاری به روانپزشکی میدهد که به داستاننویسی علاقهمند است. از همین روست که تعداد زیادی روانپزشک نویسنده در جهان وجود داشتهاند که برخی از آنها بسیار کامیاب و نامدار بودهاند، از جمله در میهن خودمان که بهترین نمونه شادروان غلامحسین ساعدی یا همان گوهرمراد بود).
برای کسی که کتاب را نخوانده، اما قصد خواندن آن را دارد، نمیتوان بیش از این توضیح داد بی آنکه گره معمای داستان را باز کرد. اما همین بس که دو نکته یادشده (رازهای پنهان جهان و نیز تجربههای کاری یک روانپزشک) برای من دو رکن اصلی داستان بودهاند و تلاشم در پیوند این دو درونمایه در چارچوب داستانی است که در آینده نزدیک میگذرد و دست کم در ظاهر، داستانی است علمی-تخیلی. اما خواننده گرامی و بردباری که تا پایان راه با من همراه میشود، شاید دریافت و داوری دیگری درباره ژانر و گونه این رمان پیدا کند.
از همان آغاز بر آن بودم که رمانی نه ایرانی، بلکه جهانی و یا دست کم اروپایی بنویسم، مکان کار و زندگیام، تا این دوزبانهنویسی معنایی داشته باشد. اما میبایست ایران جایگاه خود را داشته باشد و چنین هم شد.
دیگر نکته مهم و بهراستی خطر بزرگی که پذیرفتم، نگارش به فارسی سره و تا آنجا که ممکن باشد، پرهیز از واژههای بیگانه بود. چند بار شنیدم که در اینباره گفته شد، کسی اینگونه سخن نمیگوید. اما مگر کسی به فارسی کتابی و البته پر از واژههای عربی و انگلیسی و فرانسه حرف میزند؟! زبان گفتاری کوچه و بازار میتواند آن لهجه تهرانی من باشد، اما چرا باید یک فرد اروپایی هم آنگونه سخن بگوید؟! مگر نه اینکه دیالوگهای کتابهای خارجی برگرداندهشده به فارسی را با جملههای کتابی خواندهایم و نوشتهایم؟ پس چرا این جملهها با پرهیز از بهکارگیری واژههای بیگانه نباشند؟ آیا نمیتوان با این روش به پالایش زبان یاری رساند و به جستوجوگران واژههای پارسی کمک کرد؟ مگر فردوسی بزرگ (بی آنکه جسارت مقایسه داشته باشم!) به روشی غیر از این زبان فارسی را از نابودی نجات داد؟ هزار سال پیش نیز بسیاری به آن بزرگوار نابغه خرده گرفتند که کسی اینگونه سخن نمیگوید! من نابغه نیستم و قرار هم نیست چیزی را نجات دهم! چه رسد به زبان فارسی که خوشبختانه برای همیشه خواهد ماند، اما دوست دارم از حکیم طوس درس گرفته باشم و تلاشی هر چند ناچیز در این راه کرده باشم.
هر چیز نو و ناآشنا نیاز به شناخته شدن و آشنایی و عادت دارد. اگر واژههای فارسی را به جای واژههای بیگانه به کار بریم، پس از کوته زمانی برای ما عادی و روزمره خواهند شد.
درباره این رمان به عنوان نویسنده نمیتوانم بیطرفانه به داوری بنشینم، اما یک چیز را میتوانم گمان کنم که همسان و شبیه آن در ادبیات فارسی نبوده است و هیچ الگویی برایش نداشتهام. و البته این نکته هیچ تضمینی برای خوب بودن یک کار نیست! آیا این یک کمبود است یا برتری؟! داوری با شما.
ف – نوری
شهر سارگمین در فرانسه
منبع : خبرگزاری ایسنا- 17 مرداد 1396
نویسنده : ف- نوری
درح خبر : 1396-06-21 22:29
بازدید : 6821