* یادداشت اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل
چون زنی پیر از دنیا کهنه چرخی در کنار
گر جوانمردی چه گردی چرخ پیرزن
"سلمان ساوجی"
آزادی
سیاسی زنان و مردان شهروند تنها از خلال عضویتشان در تشکلهای مدنی قابل تصور
است و بدون این عضویت دست نمیدهد. فرد تنهائی که در غیر این صورت با قدرت حاکمیت
مواجه میشود یا با مقاومت در مقابل آن نشان میدهد آزادی ندارد و البته آن را میشناسد
و یا با تظاهر و تن زدن از متابعتش به ارزش آزادی برای تحقق توسعه پایدار صحه
مینهد.
عضویت
زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر در تشکلهای مدنی، آنان را در پیوندی متقابل
با یکدیگر قرار میدهد که میتوانند بر این مبنا به حمایت از همدیگر برخیزند و
این حمایت را در راستای تامین منافع و تعلقاتشان پی گیرند. قدرت جمعی گروههای
سازمان یافته زنان و مردان در جامعه مدنی به تکتک آنان یاری میدهد در برابر
مداخله دلبخواهی و خودسرانه قدرت متمرکز مقاومت کرده و حدود آن را چنان مرزبندی
کنند که نتواند به نحو غیرقانونی در همه عرصههای زندگیشان دخالت نموده و
آزادیشان را در این حیطهها نفی و یا محدود سازد.
مهمتر
اینکه اساسا چون خود این زنان و مردان شهروند در پی تحقق منافع و تعلقات صنفیشان
از طریق احزاب به حضور فعال در انتخابات میگرایند، آزادی خویش را بواسطه مشارکت
در قانونگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی تصمیم گیریهای جمعی از کانال دولت بدست
میآورند و اصلا تصوری جز این ندارند که در حمایت از حاکمیت خودخواستهشان به
آزادی خویش در سازمانهای اجتماعی نائل آیند.
در
عین حال آزادی زنان و مردان شهروند علیرغم همه این تمهیدات ضمنا بدان روی هم حاصل
میشود که تشکلهای مدنی نظیر اتحادیهها که عضوشان هستند نیز آنها را در برابر
سلطهجوئیهای خودکامانه و دلبخواهانه قدرتهای متمرکزی چون مدیریت مورد
حمایت قرار داده و همین دلیل است اساسی بر رشد انواع تشکلهای مدنی در دوران
مدرن.
بدین
سان برخی گروههای اجتماعی دیگری غیر از سازمان سیاسی نیز هستند که آزادی سیاسی
زنان و مردان شهروند را متاثر میسازند. انجمنهای حرفهای، اتحادیهها و
سازمانهای صنفی مثلا نمونههائی هستند مولد قدرت اجتماعی و ضمنا حامی زنان و
مردان عضوشان در قبال نیروهای متخاصم سیاسی.
در
هر حال سه الگوی سازمان اجتماعی متصور است که آزادی سیاسی را متاثر مینماید.
اولا در شکل قدرت بسیار متمرکز، هنگامی که یک یا چند گروه اجتماعی به قدرتی
فوقالعاده دست مییابند، آزادی فردی و جمعی زنان و مردان شهروند را به شدت
محدود نموده و قوتشان مانع از شکلگیری هر گونه تعارض است؛ زیرا منزوی کردن
زنان و مردان مخالف از این حیث آسان بوده و میتوان قدرت مقاومتشان را بر این
سیاق در هم شکست. انحصار قدرت در این شکل مانع از پیگیری و تحقق کامل منافع و
تعلقات شهروندی زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر است و اساسا نظارت کارآمدی بر
آن روا داشته نمیشود. این گروهها حتی علیرغم دارا بودن آرمانهای بلند اما
آزادی تک تک اعضا را در بارگاه مصالح جمعی گردن میزنند.
ثانیا
قدرت میتواند در جامعه در وجه قطاعی نیز به تحدید آزادیهای زنان و مردان
بگراید؛ زیرا گروههای کوچک رقیب بر سر ربودن قدرت هم در این امر مصالحه کرده و
گروه سازمان یافتهای نیز برای کنترل موثر اجتماعی آنها وجود ندارد. اجتماعی
چنین سرشار از بیثباتی است و تحت تسلط ترس روزگار میگذراند و آزادی عمل هم
حمود به عرصههای بسیار کوچکی است که در خلل و فرج ناشی از عدم انطباق گروههای
رقیب بروز میکند. مثلا در جامعهای که مردان، کارگزار اعمال انقیاد بر زنانند،
میتوان شاهد توزیع قطاعی قدرت بود. معهذا این جامعه آبستن گروههای قدرتمندی
است که میتوانند هر لحظه سر بر آورند و با غلبه بر دیگران، آحادشان را به سوئی
کشانند. حتی در انجمنهای داوطلبانه نیز قدرت قطاعی می تواند جناحهای
درونیشان را در رابطه سلطهجوئی قرار دهد. در یک کلاس درس یا تظاهرات خیابانی
هم که نفع و تعلق وجه تصنعی داشته و سازمان اجتماعی بسیار ضعیف است، میتوان شاهد
بروز این قدرت قطاعی بود که علیرغم نبود رهبری، پیوند قدرتمندی نیز در پیگیری
منافع و تعلقات وجود ندارد و تعهد چندانی را اقتضا نمیکند. در این حال حتی اندک
تلاشی متمرکز بوسیله گروههای ذینفع خاص میتواند لااقل گذرا، قدرتی خیره کننده
کسب کند. معهذا انجمنهای باثباتتر نظیر اتحادیههای صنفی و احزاب
سیاسی، میزان بیشتری از سازمانیافتگی داشته و مجال حمایت بیشتر شهروندان زن و
مرد از آنان به همین واسطه کاستی میگیرد.
قدرت
متوازن اما در جامعه مدنی چنان است که آزادی را بواسطه حضور کثیری گروه قدرتمند
برای عضویت داوطلبانه و مستقل و همبرابر زنان و مردان در آنها و نیز کنترل
متقابلشان در راستای حفظ نظم اجتماعی و سازماندهی فعالیتهای عمده جامعه تحقق
میبخشد. این الگوی عمده سازمان اجتماعی معمولا تکثرگرائی خوانده میشود. جامعه
تکثرگرا را میتوان از روی حضور گسترده گروههای یکپارچهای تشخیص داد که مبین انواع
منافع و تعلقات زنان و مردان عضو خویش هستند. قدرت این گروهها نیز در تعامل با
یکدیگر محدود میشود. به علاوه کارفرمایان و مدیران و کارکنان کارخانهها بنا به
خواست مصرفکنندگان و سایر کارگزاران عمومی حد میخورد و هیچ هیات دینی
نمیتواند انحصار ارزشهای معنوی را به دست گیرد و بلکه این هیاتها خصوصا
در مواجهه با مطبوعات و دانشگاهها و علوم و هنرهای آزاد ناگزیر از همسازی با
یکدیگر می شوند و ناچار از مقاومت در برابر انتقادات هستند. تنوع مصرف به تنوع
سازمان اقتصادی حکم می دهد و لذا علاوه بر شرکتها و کارخانجات میتوان شاهد تعاونی
های کارگری و دولتی نیز بود. چنین است که زنان و مردان عضو جامعه مدنی، بیشترین
نفع از تکثر اجتماعی را در راستای تامین منافع و تعلقات خویش میبرند و جامعه را به
توسعه پایدار ره مینمایند و میرسانند.
چون زنی پیر از دنیا کهنه چرخی در کنار
گر جوانمردی چه گردی چرخ پیرزن
"سلمان ساوجی"
آزادی
سیاسی زنان و مردان شهروند تنها از خلال عضویت*#*شان در تشکل*#*های مدنی قابل تصور
است و بدون این عضویت دست نمیدهد. فرد تنهائی که در غیر این صورت با قدرت حاکمیت
مواجه میشود یا با مقاومت در مقابل آن نشان میدهد آزادی ندارد و البته آن را میشناسد
و یا با تظاهر و تن زدن از متابعتش به ارزش آزادی برای تحقق توسعه پایدار صحه
می*#*نهد.
عضویت
زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر در تشکل*#*های مدنی، آنان را در پیوندی متقابل
با یکدیگر قرار میدهد که می*#*توانند بر این مبنا به حمایت از همدیگر برخیزند و
این حمایت را در راستای تامین منافع و تعلقات*#*شان پی گیرند. قدرت جمعی گروه*#*های
سازمان یافته زنان و مردان در جامعه مدنی به تک*#*تک آنان یاری میدهد در برابر
مداخله دلبخواهی و خودسرانه قدرت متمرکز مقاومت کرده و حدود آن را چنان مرزبندی
کنند که نتواند به نحو غیرقانونی در همه عرصه*#*های زندگی*#*شان دخالت نموده و
آزادی*#*شان را در این حیطه*#*ها نفی و یا محدود سازد.
مهمتر
اینکه اساسا چون خود این زنان و مردان شهروند در پی تحقق منافع و تعلقات صنفی*#*شان
از طریق احزاب به حضور فعال در انتخابات می*#*گرایند، آزادی خویش را بواسطه مشارکت
در قانونگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی تصمیم گیری*#*های جمعی از کانال دولت بدست
می*#*آورند و اصلا تصوری جز این ندارند که در حمایت از حاکمیت خودخواسته*#*شان به
آزادی خویش در سازمان*#*های اجتماعی نائل آیند.
در
عین حال آزادی زنان و مردان شهروند علیرغم همه این تمهیدات ضمنا بدان روی هم حاصل
میشود که تشکل*#*های مدنی نظیر اتحادیه*#*ها که عضوشان هستند نیز آنها را در برابر
سلطه*#*جوئی*#*های خودکامانه و دلبخواهانه قدرت*#*های متمرکزی چون مدیریت مورد
حمایت قرار داده و همین دلیل است اساسی بر رشد انواع تشکل*#*های مدنی در دوران
مدرن.
بدین
سان برخی گروه*#*های اجتماعی دیگری غیر از سازمان سیاسی نیز هستند که آزادی سیاسی
زنان و مردان شهروند را متاثر می*#*سازند. انجمن*#*های حرفه*#*ای، اتحادیه*#*ها و
سازمان*#*های صنفی مثلا نمونه*#*هائی هستند مولد قدرت اجتماعی و ضمنا حامی زنان و
مردان عضوشان در قبال نیروهای متخاصم سیاسی.
در
هر حال سه الگوی سازمان اجتماعی متصور است که آزادی سیاسی را متاثر می*#*نماید.
اولا در شکل قدرت بسیار متمرکز، هنگامی که یک یا چند گروه اجتماعی به قدرتی
فوق*#*العاده دست می*#*یابند، آزادی فردی و جمعی زنان و مردان شهروند را به شدت
محدود نموده و قوت*#*شان مانع از شکل*#*گیری هر گونه تعارض است؛ زیرا منزوی کردن
زنان و مردان مخالف از این حیث آسان بوده و میتوان قدرت مقاومت*#*شان را بر این
سیاق در هم شکست. انحصار قدرت در این شکل مانع از پیگیری و تحقق کامل منافع و
تعلقات شهروندی زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر است و اساسا نظارت کارآمدی بر
آن روا داشته نمیشود. این گروه*#*ها حتی علیرغم دارا بودن آرمان*#*های بلند اما
آزادی تک تک اعضا را در بارگاه مصالح جمعی گردن میزنند.
ثانیا
قدرت میتواند در جامعه در وجه قطاعی نیز به تحدید آزادی*#*های زنان و مردان
بگراید؛ زیرا گروه*#*های کوچک رقیب بر سر ربودن قدرت هم در این امر مصالحه کرده و
گروه سازمان یافته*#*ای نیز برای کنترل موثر اجتماعی آنها وجود ندارد. اجتماعی
چنین سرشار از بی*#*ثباتی است و تحت تسلط ترس روزگار می*#*گذراند و آزادی عمل هم
حمود به عرصه*#*های بسیار کوچکی است که در خلل و فرج ناشی از عدم انطباق گروه*#*های
رقیب بروز میکند. مثلا در جامعه*#*ای که مردان، کارگزار اعمال انقیاد بر زنانند،
میتوان شاهد توزیع قطاعی قدرت بود. مع*#*هذا این جامعه آبستن گروه*#*های قدرتمندی
است که میتوانند هر لحظه سر بر آورند و با غلبه بر دیگران، آحادشان را به سوئی
کشانند. حتی در انجمن*#*های داوطلبانه نیز قدرت قطاعی می تواند جناح*#*های
درونی*#*شان را در رابطه سلطه*#*جوئی قرار دهد. در یک کلاس درس یا تظاهرات خیابانی
هم که نفع و تعلق وجه تصنعی داشته و سازمان اجتماعی بسیار ضعیف است، میتوان شاهد
بروز این قدرت قطاعی بود که علیرغم نبود رهبری، پیوند قدرتمندی نیز در پیگیری
منافع و تعلقات وجود ندارد و تعهد چندانی را اقتضا نمیکند. در این حال حتی اندک
تلاشی متمرکز بوسیله گروه*#*های ذینفع خاص میتواند لااقل گذرا، قدرتی خیره کننده
کسب کند. مع*#*هذا انجمن*#*های باثبات*#*تر نظیر اتحادیه*#*های صنفی و احزاب
سیاسی، میزان بیشتری از سازمان*#*یافتگی داشته و مجال حمایت بیشتر شهروندان زن و
مرد از آنان به همین واسطه کاستی میگیرد.
قدرت
متوازن اما در جامعه مدنی چنان است که آزادی را بواسطه حضور کثیری گروه قدرتمند
برای عضویت داوطلبانه و مستقل و همبرابر زنان و مردان در آنها و نیز کنترل
متقابل*#*شان در راستای حفظ نظم اجتماعی و سازماندهی فعالیت*#*های عمده جامعه تحقق
میبخشد. این الگوی عمده سازمان اجتماعی معمولا تکثرگرائی خوانده میشود. جامعه
تکثرگرا را میتوان از روی حضور گسترده گروه*#*های یکپارچه*#*ای تشخیص داد که مبین انواع
منافع و تعلقات زنان و مردان عضو خویش هستند. قدرت این گروه*#*ها نیز در تعامل با
یکدیگر محدود میشود. به علاوه کارفرمایان و مدیران و کارکنان کارخانه*#*ها بنا به
خواست مصرف*#*کنندگان و سایر کارگزاران عمومی حد میخورد و هیچ هیات دینی
نمی*#*تواند انحصار ارزش*#*های معنوی را به دست گیرد و بلکه این هیات*#*ها خصوصا
در مواجهه با مطبوعات و دانشگاه*#*ها و علوم و هنرهای آزاد ناگزیر از همسازی با
یکدیگر می شوند و ناچار از مقاومت در برابر انتقادات هستند. تنوع مصرف به تنوع
سازمان اقتصادی حکم می دهد و لذا علاوه بر شرکتها و کارخانجات میتوان شاهد تعاونی
های کارگری و دولتی نیز بود. چنین است که زنان و مردان عضو جامعه مدنی، بیشترین
نفع از تکثر اجتماعی را در راستای تامین منافع و تعلقات خویش میبرند و جامعه را به
توسعه پایدار ره می*#*نمایند و میرسانند.
-->
نویسنده : دکتر عباس محمدی اصل درح خبر : 1394-12-05
بازدید : 6640