کتاب «روزی... شاید فردا» نوشتهی علیرضا وزیری، توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است. در ادامه، یادداشت علیرضا وزیری را میخوانید.
روایت مقاطعی از زندگی چهار زن. داستان تنهایی و دورافتادگی آدمها. روایت یک زلزله در شهری کویری. قصهی «ریحانه» خردسال که در غروب شوم بیست و پنجم شهریورماه، عروسک به دست و مبهوت رو به خانه ویرانشده اشک میریزد و داستان «بتول» و مادریاش برای او و تصمیم سخت «ریحانه» پس از سالها برای بازگشت به زادگاه مادری و مواجهه با واقعیت زندگیاش. قصهی زندگی دخترش، «آزاده»، قصهی تفاوت دو نسل. مادر و دختری که هیچشان شبیه هم نیست. قصهی زندگی «آذر»، دختری اهل یکی از روستاهای کرد، به رسم دیرین زادگاهش، نشانشده پسر عمویش از کودکی که به جرم عاشقی و دل سپردن در نوجوانی به پسر دیگر، توسط پدر، عمو و برادرها به مرگ محکوم میشود.
قصهی رنجها، دردها، تنهاییها و قصهی تن سپردن به دست تقدیر...