پوشش عریانی مردان زن است
حسن دلجو عشق را پیراهن
است
"اقبال لاهوری"
یکی
از پویاترین نیروهای اجتماعی در جامعه مدرن، ملت است که میتواند به عنوان پایهای
برای سازمان اجتماعی در نظر گرفته شود. ملت هم وفاداریها و تعهدات فرهنگی را بر
میانگیزد، هم حقوق مدنی خاصی دارد و هم تعلقات صنفی و حزبی کلیه آحاد زن و مردش
را پوشش میدهد. خودآگاهی زنان و مردان شهروند از عضویتشان در ملتی واحد است که
هویت جمعی آنها را رقم میزند و مشارکت مدنیشان را سمتو سو میبخشد.
ملیت،
پیوندی است متفاوت از روابط خویشاوندی و طبقاتی و قومی و محلی. این نهاد مدرن
مبنای یگانگی سیاسی و اعمال حاکمیت کارآمد از رهگذر مشارکت شهروندان زن و مرد در
آن است و موانع خویشاوندی و طبقاتی و قومی و محلی را برای نیل به ارتباطات ملی پشت
سر مینهد. کارکرد واحد سیاست تحت تاثیر ملت است که عملکردهائی برنامهای در
جهت تامین آموزش و بهداشت و رفاه همگانی رقم میزند و در عین تاثیرپذیری از فرهنگ
لیبرال و تکثرگرای مدرن، بر غنای این گنجیه انسانی-اجتماعی میافزاید.
ملت
در مفهوم جدید هنگامی زادن گرفت که عقلانیت اقتدار تفویضی در جامعه مدرن، حکومتهای
ارباب-رعیتی یا مطلقه سلطنتی را پشت سر گذاشت. در جامعه جدید دیگر نمیشد از تقسیم
کار عقلانی نیروهای متخصص آن دم زد؛ ولی به نقش ایشان در سیاستگذاری بیتوجه
بود. فرهنگ حاصل از این روند حکم میکرد زنان و مردان متخصصی که برای عهدهداری
نقشهای جامعه به سرمایه و برنامه همان جامعه تجهیز شدهاند، لاجرم باید در تعیین
و پیشبرد و اصلاح سیاستگذاریهای اجتماعی نیز نقشی فعال داشته و از این رهگذر
حاکمیت استخدام خویش را به قدرت خودخواستهشان تفویض نمایند و در عین حال از
توان نقد و جابجائی آن نیز برخوردار مانند.
وفاداری
فرهنگی به این پشتوانه از حمایت خودآگاهی نسبت به منافع صنفی و تعلقات حزبی
برخوردار شده و بلکه متقابلا از آن مایه میگیرد و هویت زنان و مردانی را رقم میزند
که در سپهر لیبرال تعاملات مدنی به پیشبرد اهداف توسعه پایدار مدد میرسانند و
ضمن تدوین و تصویبش از آن بهره نیز میبرند. حکمران جامعه مدرن بر این مبنا دیگر
خود را زعیم و قیم دیگران نپنداشته و حفظ قدرت را بر جان خویش مرجح نمیانگارد.
او کارگزاری است که میداند به رای زنان و مردان شهروند و تنها جهت تحقق توفیقآمیز
اهداف خودخواستهشان برگزیده شده و این کار نه مزیتی است توارثی و مینوی و نه
امتیازی غیر قابل انتقال. حاکمان جامعه مدنی پس بنا به خواسته و مصالح زنان و
مردان آزاد و همبرابر و مستقل انتخاب میشوند تا منافع و تعلقات صنفی را به
نمایندگی از ایشان و بواسطه قانونگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی همگانی پیش برند.
زنان و مردان شهروند، مالیات حاصل از کد یمین و عرق جبین خود را به کسی یا دستگاهی
نمیپردازند که آقابالاسر آنها باشد؛ بلکه حق حاکمیت خویش را به برگزیدهای
توسط خودشان تفویض میکنند تا به مدد برنامههای حزبیش بتواند توفیق جمعی را
از رهگذر راهاندازی بورکراسی استخدام کننده ایشان رقم زند. حاکم به علاوه مجری
قوانینی میشود که توسط خود شهروندان زن و مرد صحه نهاده شده و چون آنان خود را
برخوردار از مواهب این قوانین خودخواسته میبینند، لاجرم در تشریک مساعی برآوردنشان
سنگ تمام میگذارند و نسبت به تامین منافعشان در لحظه لحظه اجرای این قوانین
حساسند و نسبت به نظارت اصلاحی در جریان اجرای همین قوانین تعلق خاطر تام دارند.
جامعه از این رهگذر به یکپارچگی و یگانگی میرسد و اخلاق مدنی به پایداری فرهنگیش
حکم میدهد.
ملت
بر این سیاق هم آگاهی هویتبخشی برای زنان و مردان عضوش به ارمغان میآورد و
هم وفاداری آنان به حفظ انسجامش را از رهگذر تلاشهای تعلقآمیز به تامین
منافعشان بر میانگیزد. ملت از این حیث واحدهائی چون خانواده و خویشاوندی و
طبقه و قومیت و اجتماعات محلی را پوشش میدهد و البته به برکت کنشگریهای آزاد و
همبرابر و مستقل زنان و مردان شهروندش با آنها بیگانه نمانده یا تحمیلی بر آنها به
شمار نمیآید. اگر تعلق به خویشاوندی و قومیت، انتسابی باشد؛ اما تعلق به ملیت وجه
اکتسابی دارد و عضویت در تشکلهای مدنی تمرینی است برای کسب چنین علقهای نسبت
به عامل وحدتبخش جامعه. بسط و تعمیم تعلق خاطر به هدف مدنیشان در جامعهپذیری
زنان و مردان شهروند رخ میدهد و اساس ملتسازی قلمداد میگردد.
بالا
گرفتن احساس آگاهی ملی و وفاداری مدنی ضمنا بنا به شکل دادن مطالبات و آمال زنان و
مردان در جهت غنای زندگی مشارکتیشان، توسعه پایدار را عمق و تلالوئی بیبدیل
میبخشد و این علاوه بر آزادی و استقلال و همبرابری آنان است که در این پرتو میدمد.
ملت مظهر هویت شهروندان زن و مردش در قالب مشارکت انتخاباتی است و از همین منبع
نیز نیرو و مایه میگیرد و بدان نیرو و مایه میبخشد. بدون مشارکت فعال در
انتخابات چه به شکل نامزد انتخاباتی و چه به عنوان انتخابکننده و رای دهنده اما
نمیتوان از زنان و مردان شهروند انتظار داشت خود را متعلق به ملتی بدانند و از
رهگذر احساس ذینفع بودن در آن به فرایند توسعه پایدارش، قوت و سرعت دهند:
انتخابات مشارکتی چون از سوی زنان و مردان همبرابر و آزاد و مستقل دنبال شود، ملیت
را قابلیتی میبخشد برآمده از ظرفیتهای آنان و معطوف به تغییر برنامهای
جریان نوسازی زندگی به دست خود این کنشگران و البته پرورده در دامن همین جریان.
پوشش عریانی مردان زن است
حسن دلجو عشق را پیراهن
است
"اقبال لاهوری"
یکی
از پویاترین نیروهای اجتماعی در جامعه مدرن، ملت است که میتواند به عنوان پایه*#*ای
برای سازمان اجتماعی در نظر گرفته شود. ملت هم وفاداری*#*ها و تعهدات فرهنگی را بر
می*#*انگیزد، هم حقوق مدنی خاصی دارد و هم تعلقات صنفی و حزبی کلیه آحاد زن و مردش
را پوشش میدهد. خودآگاهی زنان و مردان شهروند از عضویت*#*شان در ملتی واحد است که
هویت جمعی آنها را رقم می*#*زند و مشارکت مدنی*#*شان را سمت*#*و سو می*#*بخشد.
ملیت،
پیوندی است متفاوت از روابط خویشاوندی و طبقاتی و قومی و محلی. این نهاد مدرن
مبنای یگانگی سیاسی و اعمال حاکمیت کارآمد از رهگذر مشارکت شهروندان زن و مرد در
آن است و موانع خویشاوندی و طبقاتی و قومی و محلی را برای نیل به ارتباطات ملی پشت
سر می*#*نهد. کارکرد واحد سیاست تحت تاثیر ملت است که عملکردهائی برنامه*#*ای در
جهت تامین آموزش و بهداشت و رفاه همگانی رقم میزند و در عین تاثیرپذیری از فرهنگ
لیبرال و تکثرگرای مدرن، بر غنای این گنجیه انسانی-اجتماعی می*#*افزاید.
ملت
در مفهوم جدید هنگامی زادن گرفت که عقلانیت اقتدار تفویضی در جامعه مدرن، حکومت*#*های
ارباب-رعیتی یا مطلقه سلطنتی را پشت سر گذاشت. در جامعه جدید دیگر نمیشد از تقسیم
کار عقلانی نیروهای متخصص آن دم زد؛ ولی به نقش ایشان در سیاستگذاری بی*#*توجه
بود. فرهنگ حاصل از این روند حکم می*#*کرد زنان و مردان متخصصی که برای عهده*#*داری
نقش*#*های جامعه به سرمایه و برنامه همان جامعه تجهیز شده*#*اند، لاجرم باید در تعیین
و پیشبرد و اصلاح سیاستگذاری*#*های اجتماعی نیز نقشی فعال داشته و از این رهگذر
حاکمیت استخدام خویش را به قدرت خودخواسته*#*شان تفویض نمایند و در عین حال از
توان نقد و جابجائی آن نیز برخوردار مانند.
وفاداری
فرهنگی به این پشتوانه از حمایت خودآگاهی نسبت به منافع صنفی و تعلقات حزبی
برخوردار شده و بلکه متقابلا از آن مایه می*#*گیرد و هویت زنان و مردانی را رقم می*#*زند
که در سپهر لیبرال تعاملات مدنی به پیشبرد اهداف توسعه پایدار مدد می*#*رسانند و
ضمن تدوین و تصویبش از آن بهره نیز می*#*برند. حکمران جامعه مدرن بر این مبنا دیگر
خود را زعیم و قیم دیگران نپنداشته و حفظ قدرت را بر جان خویش مرجح نمی*#*انگارد.
او کارگزاری است که میداند به رای زنان و مردان شهروند و تنها جهت تحقق توفیق*#*آمیز
اهداف خودخواسته*#*شان برگزیده شده و این کار نه مزیتی است توارثی و مینوی و نه
امتیازی غیر قابل انتقال. حاکمان جامعه مدنی پس بنا به خواسته و مصالح زنان و
مردان آزاد و همبرابر و مستقل انتخاب می*#*شوند تا منافع و تعلقات صنفی را به
نمایندگی از ایشان و بواسطه قانونگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی همگانی پیش برند.
زنان و مردان شهروند، مالیات حاصل از کد یمین و عرق جبین خود را به کسی یا دستگاهی
نمی*#*پردازند که آقابالاسر آنها باشد؛ بلکه حق حاکمیت خویش را به برگزیده*#*ای
توسط خودشان تفویض می*#*کنند تا به مدد برنامه*#*های حزبیش بتواند توفیق جمعی را
از رهگذر راه*#*اندازی بورکراسی استخدام کننده ایشان رقم زند. حاکم به علاوه مجری
قوانینی می*#*شود که توسط خود شهروندان زن و مرد صحه نهاده شده و چون آنان خود را
برخوردار از مواهب این قوانین خودخواسته می*#*بینند، لاجرم در تشریک مساعی برآوردن*#*شان
سنگ تمام می*#*گذارند و نسبت به تامین منافع*#*شان در لحظه لحظه اجرای این قوانین
حساسند و نسبت به نظارت اصلاحی در جریان اجرای همین قوانین تعلق خاطر تام دارند.
جامعه از این رهگذر به یکپارچگی و یگانگی میرسد و اخلاق مدنی به پایداری فرهنگیش
حکم میدهد.
ملت
بر این سیاق هم آگاهی هویت*#*بخشی برای زنان و مردان عضوش به ارمغان می*#*آورد و
هم وفاداری آنان به حفظ انسجامش را از رهگذر تلاش*#*های تعلق*#*آمیز به تامین
منافع*#*شان بر می*#*انگیزد. ملت از این حیث واحدهائی چون خانواده و خویشاوندی و
طبقه و قومیت و اجتماعات محلی را پوشش میدهد و البته به برکت کنشگری*#*های آزاد و
همبرابر و مستقل زنان و مردان شهروندش با آنها بیگانه نمانده یا تحمیلی بر آنها به
شمار نمی*#*آید. اگر تعلق به خویشاوندی و قومیت، انتسابی باشد؛ اما تعلق به ملیت وجه
اکتسابی دارد و عضویت در تشکل*#*های مدنی تمرینی است برای کسب چنین علقه*#*ای نسبت
به عامل وحدت*#*بخش جامعه. بسط و تعمیم تعلق خاطر به هدف مدنی*#*شان در جامعه*#*پذیری
زنان و مردان شهروند رخ میدهد و اساس ملت*#*سازی قلمداد میگردد.
بالا
گرفتن احساس آگاهی ملی و وفاداری مدنی ضمنا بنا به شکل دادن مطالبات و آمال زنان و
مردان در جهت غنای زندگی مشارکتی*#*شان، توسعه پایدار را عمق و تلالوئی بی*#*بدیل
می*#*بخشد و این علاوه بر آزادی و استقلال و همبرابری آنان است که در این پرتو می*#*دمد.
ملت مظهر هویت شهروندان زن و مردش در قالب مشارکت انتخاباتی است و از همین منبع
نیز نیرو و مایه می*#*گیرد و بدان نیرو و مایه می*#*بخشد. بدون مشارکت فعال در
انتخابات چه به شکل نامزد انتخاباتی و چه به عنوان انتخاب*#*کننده و رای دهنده اما
نمیتوان از زنان و مردان شهروند انتظار داشت خود را متعلق به ملتی بدانند و از
رهگذر احساس ذی*#*نفع بودن در آن به فرایند توسعه پایدارش، قوت و سرعت دهند:
انتخابات مشارکتی چون از سوی زنان و مردان همبرابر و آزاد و مستقل دنبال شود، ملیت
را قابلیتی می*#*بخشد برآمده از ظرفیت*#*های آنان و معطوف به تغییر برنامه*#*ای
جریان نوسازی زندگی به دست خود این کنشگران و البته پرورده در دامن همین جریان.
-->
نویسنده : دکتر عباس محمدی اصل درح خبر : 1394-11-19
بازدید : 6397