* یادداشت
اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل
آب
کم جو تشنگی آور به دست
تا
بجوشد آبت از بالا و پست
"مولانا
جلال الدین محمد بلخی"
دختران
و پسران جامعه مدنی مدتها قبل از آنکه به سن رای دادن برسند، به کسب جهانبینی
سیاسی در خانواده و گروه همالان و مدرسه میپردازند. عقاید سیاسی ناظر به
حضور در انتخابات چه در شکل انتخاب کننده یا انتخاب شونده توسط والدین و دوستان و
رسانهها و آموزش و پرورش در جان آنان مینشیند و چون به سن
بلوغ رسند، مشارکت سیاسی را غریبه نمییابند و تشریک مساعی در سیاستورزی
را از حیث تدوین قوانین و اجرا و نظارت اصلاحی بر آنها در دستور کار زندگی خود مینهند.
اعضای
جامعه مدنی علاوه بر کسب گرایش و تمایل به مشارکت سیاسی از این رهگذر میکوشند
کم و کیف آن را نیز در فضائی لیبرال غنا بخشند و هر دم بر ژرفایش بیفزایند. مثلا
زنان و مردان شهروند بواسطه افزایش عضویت در تشکلهای مدنی گوناگون درصدد
بر میآیند ضمن رشد تجربیات و دیدگاههای خود در این پرتو، از
اثرات تعامل آنها با یکدیگر نظیر افزایش کیفیت اجرائی و نیز نظارت اصلاحیشان
بر یکدیگر برخوردار گردند. دستیابی آنان به جریان آزاد اطلاع رسانی از اهم واجبات
است و چنین زنان و مردانی کسب خبر از منابع مختلف را از نان شب هم واجبتر
میشمارند. این اهمیت ناشی از آن است که زنان و مردان شهروند درصدد آگاهی
از عملکرد نمایندگان منتخب خود هستند و میدانند آثار این عملکرد خواهناخواه
در زندگی خودشان نمود میکند و با سرنوشتشان پیوند خورده است. در این
صورت آنان فقط به حضور گذرا در صحنه رای دادن ادواری بسنده نکرده و بلکه پس از آن
نیز نسبت به سیاستورزی وکلای منتخب خویش حساس میمانند.
احساس
تکلیف زنان و مردان شهروند نسبت به فعالیت مستقیم و غیرمستقیم سیاسی نظیر ایفای
نقش در آن به منزله انتخاب کننده یا انتخاب شونده یا دنبال کردن اخبار سیاسی یا
فعالیت در قالب احزاب و سازمانهای غیردولتی برای نقد سیاستورزی،
ناشی از آگاهی آنان نسبت به مواهب مشارکت سیاسی و تاثیر بلامعارضش بر تحقق یا عدم
تحقق منافع و تعلقاتشان است. زنان و مردان عضو جامعه مدنی این نکته را
مدتها قبل از سن بلوغ و امکان حضور رسمی در صحنه انتخابات فرا میگیرند؛
زیرا جامعهپذیری سیاسی به آنان تفهیم میکند بدون این جهتگیری
سیاسی به آزادی و استقلال و همبرابری دست نمییابند و در عین حال همین
آزادی و استقلال و همبرابری بوده که فرهنگ آگاهی و اعمال نقش مشارکت سیاسی را در
تامین منافع و تعلقاتشان فراهم آورده و لذا ملزم به حفظ این فرهنگ با
مشارکت آزاد و مستقل و همبرابرشان در سیاستورزی و انتقال این میراث
گرانبهای بشری به نسلهای آتی هستند.
توازن
ظریف بین حفظ و ثبات نظم و تغییر و دگرگونی برنامهای آن از طریق مشارکت
سیاسی تحقق میپذیرد. از یکسو زنان و مردان شهروند بواسطه
مشارکت سیاسی، بیشترین تعهد را به حفظ نظم پیدا میکنند؛ زیرا خود را دخیل در سیاستورزی
میدانند و بیشترین حصه از منافع و تعلقاتشان را با تشریک مساعی در این
عرصه قابل برآورد ارزیابی مینمایند. از طرف دیگر تعاملات آزاد و مستقل و
همبرابر همین زنان و مردان در فضائی لیبرالدمکراتیک با تکثر منافع و
تعلقات مواجه میشود و جستجوی مستمر راههای بهینه تامین آنها در سپهر
سیال گفتمانهای برآمده از خرد جمعی را جز از طریق مشارکت فعال در تدوین
قوانین و اجرا و نظارت اصلاحی بر این قوانین خودخواستهشان ممکن نمینماید.
در این صورت است که نظم اجتماعی هم محفوظ میماند و هم در پرتو نوسازی
اجتماعی به جایگزینی برنامهای تن میدهد و تغییر میکند و این امر هزینهای
به گرانی کودتا و انقلاب و راهاندازی جنبشهای اجتماعی ندارد.
خانواده
و مدرسه و سایر کارگزاران اولیه و ثانویه جامعهپذیری آنگاه میتوانند
تجربه مشارکت سیاسی را به عنوان بخشی از جهانبینی اجتماعی به نسل نوباوه
منتقل کنند که اولا چنین فرهنگی به اقتضای فضای تعاملات همبرابر و مستقل و آزاد
کلیه شهروندان زن و مرد وجود داشته و ثانیا آنها از مواهب برآمده از این مشارکت به
عینه برخوردار شده باشند. در این صورت والدین و معلمان و ارباب رسانه و سایر تشکلهای
مدنی به عنوان خاستگاه مشارکت سیاسی در فرهنگ مدرن جوامع، کارگزار انتقال و
استقرار صورت و فحوای جامعه پذیری سیاسی شده و اخلاق مدنی را بر این بنیان غنا و
ژرفائی خودخواسته و بیمزد و منت میبخشند.
گرچه
دختران و پسران از پیشینههای خانوادگی و طبقاتی و دینی و قومی متفاوتی
برخوردارند؛ اما حد مشترک همه این انواع در قالب مشارکت سیاسی به وحدت میرسد. به
عبارت دیگر تنوع منافع و تعلقات آنان در بزرگسالی به عنوان زنان و مردان شهروند
قطعا بنا به این پیشینهها گسترده است و خود را در انتخابهای سیاسیشان
نشان میدهد. معهذا این زنان و مردان هرگز گمان نمیبرند که جز
با مشارکت سیاسی بتوانند به حفظ آزادی و استقلال و همبرابری خویش نائل آیند و در
همین نقطه است که تعدد منافع و تعلقات در قالب نفع و تعلق واحد مشارکت سیاسی، ثبات
و نظم را در عین نوسازی متغیر آن میدانداری میکند.
آسیب
پذیری این فرایند در آنجا است که اولا تمرکز قدرت و روابط نابرابر سیاسی مثلا میان
زنان و مردان سبب شود بخش ضعیفتر آنان از مشارکت سیاسی به لحاظ عدم
انتفاع از آن تن زنند و ثانیا به نحو وابسته و منفعل در این فرایند مشارکت ورزند و
به عنوان نمونه از رفتار انتخاباتی مردانشان الگو پذیرند و تبعیت کنند.
بسط آگاهی و استقلال زنان از حیث تامین امکان تحصیل و اشتغال درآمدزا اما به آنان
امکان میدهد دیگر مردان را منبع قدرت نشمرده و بلکه آزادانه در پی برآوردن منافع و
تعلقات خاص خود در فضائی همبرابر باشند. چنین امکانی به فرهنگ و اقتصادی پویا تکیه
دارد و از آن نشات میگیرد؛ اما در عین حال بواسطه جلب مشارکت زنان و
مردان آزاد و همبرابر و مستقل نیرو گرفته و پویه خویش را علیالدوام
استمرار میبخشد.
-->
نویسنده : دکتر عباس محمدی اصل درح خبر : 1394-10-29
بازدید : 6731