(یادداشتی از شهلا لاهیجی؛ مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان)
آن روزها که روزمان روز بود و شبمان شب و خورشیدمان هر صبح میدمید و دلمان را روشن میکرد و شبهامان هم گاهی با مهتاب و گاهی بیمهتاب، به هرحال شب بود و هنگامِ خواب و دوری از مشغلههای زندگی، آنموقعها که روزگارمان بسی بهتر از امروز بود و کار نشر هم به این مصیبت امروز گرفتار نبود این موقعِ سال که میشد همهی خبرنگاران و مطبوعاتیها یادشان میافتاد که باید از ناشر و از کتاب؛ این دو مهجورِ همیشه فراموششده، یادی کنند. آنوقت یکی پس از دیگری به سراغمان میآمدند و وضعیت کتاب و نشر را در سالی که گذشت پرسوجو میکردند. ما هم مثل بچهای که مشقاش را با رَج کردن مینویسد معمولا اول یکمقدار آبغوره میگرفتیم که وضع نشر خراب است، مردم کتاب نمیخوانند، کتاب در سبد خانواده مفقود است، کتاب گران است اما مردم هم پول ساندویچ را راحتتر از پول کتاب میدهند و پول عطر و ادکلن را فبها. خلاصه با کمی زنجموره و آرزوی توفیق برای مدیران و متولیان فرهنگ، و دعا به جانشان که کمی هم هوای ما را داشته باشند، قضیه را مثلا به خیر و خوشی تمام میکردیم. و اصلا فکر نمیکردیم که ممکن است روزگاری پیش بیاید که در حسرت آن روز و روزگار مثل شمع بسوزیم و آب شویم. حالا آنقدر مصیبت به سر ملت آمده و آنقدر مطبوعات موضوع برای نوشتن دارند؛ از آتشسوزی پلاسکو تا آمدن ترامپ و منع ورود کشورهای مسلمان به آمریکا تا جنگهای منطقهای و خطر بر باد رفتن برجام و مسایلی از این قبیل که دیگر نشریات نیاز ندارند که صفحههای احیانا خالیشان را با مطلب بیربطی مثل کتاب، آن هم در تیراژ دویست تا پانصدتاییِ کتاب، هدر بدهند. درنتیجه مجبور شدیم خودمان با خودمان مصاحبه کنیم مثل سلمانیها که وقتی بیکار میشوند سر همدیگر را میتراشند.
جانم برایتان بگوید که باز مثل همیشه وضع نشر خیلی بحرانی است و اگر فکری به حالش نشود و اگر نگاه مسئولان به کتاب عوض نشود و اگر این همه چوب لای چرخ ناشر نگذارند و این همه خطِ باطل شد روی خطوطِ کتابها نکشند، منظورم اینست که یک کمی، ذرهای هوای کتاب را و نویسنده و ناشر را داشته باشند شاید ما بتوانیم زنده بمانیم. در غیراینصورت چه عرض کنم!
در هرحال سال جدید میرسد. سال کهنه را با همهی کهنگی و دردهایش به گذشته میسپاریم و چشم به راهِ دولتِ کلید و امید میمانیم.
نویسنده : شهلا لاهیجی
درح خبر : 1395-12-28 01:33
بازدید : 6292