«امر وانموده» (الگوهای بازنمایی زنان در نشریات دههی هفتاد)
نویسنده: آتوسا راوش
ناشر: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
(این کتاب، اثرِ تقدیر شده در نهمین دوره جایزه کتاب صدیقه دولت آبادی است.)
نشر روشنگران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در سال ۸۹ کتاب «امر وانموده» به قلم «آتوسا راوش» را برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد فرستاد و پس از دریافت مجوز، آن را چاپ کرد. زمانیکه کتاب آمادهی پخش و توزیع در سطح کشور بود، به آن اعلام وصول داده نشد! درنتیجه «امر وانموده» اجازهی توزیع نگرفت و هیچوقت به دست خوانندگانش نرسید!
وزارت ارشاد دربارهی علت اینکه چرا به کتابی که مجوزِ چاپ دادهاند، اعلام وصول ندادند، گفت «امر وانموده» به جای اینکه توسط بررس سیاسیشان خوانده شود، اشتباهی توسط بررس دینی خوانده و تایید شده بود!! اشتباهی که منجر به چاپ هزار نسخه کتاب شد! کتابی که به جای اینکه به دست مخاطبان و خوانندگانش برسد، در انبار روشنگران باقی ماند.
حضور مؤثر و برانگیزاننده هر مفهوم در گفتار سیاسی به آن معناست که مفهوم یادشده در زمره ذخایر و سرمایههای کلامی در عرصه سیاسی است. به این معنا بررسی مفهوم زنانگی در گفتارهای سیاسی در جامعه امروز ایرانی که موضوع اصلی کتاب است، یک موضوع مهم پژوهش سیاسی به شمار میرود. هنگامی که از جایگاه مفهومی یک معنا در گفتار سیاسی سخن به میان میآوریم، پیشاپیش مفروض است که معنای یادشده بر مبنای جایگاههای گوناگون فاعلان سیاسی در شبکه قدرت سیاسی برساخته شده است. به این معنا فرض پیشینی ما عبارت از آن خواهد بود که اگر ساخت قدرت مدرن ساختی توأم با تنازع و ستیز است، اگر شبکه قدرت سیاسی شبکهای در حال دگرگونی و تغییر است، معانی برساخته شده در قدرت سیاسی نیز کثیر و در حال تنازع و درعینحال بر مبنای قواعد ناظر به دگرگونی در ساختار قدرت سیاسی دگرگونیپذیر است. در این کتاب با توجه به مؤلفههای فوق، بررسی مقوله زنانگی بهعنوان یک سرمایه کلامی در گفتار سیاسی در ایران امروز و بهتبع این گفتار متنوع و متکثر مورد توجه است. گفتارهای گوناگون سیاسی که معانی کثیر و متنوع مقولهی زنانگی را شناسایی و نمایندگی میکنند، در این کتاب تابع سه نظم گفتمانی (و یک پادگفتمان جنسیتی) به شرح زیر آورده شده است:
* زن بهعنوان سوژه حقوقی
* زن بهعنوان سوژه ایدئولوژیک
* زن بهعنوان سوژه شناخت
* زن بهعنوان سوژهی جنسی شده (پادگفتمان جنسیتی)
هر یک از سه نظم اولیه گفتمانی به زیرمجموعههایی تقسیم میشود و هر یک از این مجموعهها نسبتهای گوناگونی با گفتار مسلط سیاسی به عهده میگیرد. برخی در خدمت بازتولید مشروعیت نظم سیاسی و برخی مشروعیتزدایی از آن را وجه همت خود قرار دادهاند؛ اما بههرروی در تحلیل نهاییِ این تنوع در گفتار سیاسی ایران، در باب مقولهی زنانگی، نشان دادهایم که امر بالنسبه مشترک در میان این نظمهای گفتاری نادیده انگاشتن زن به مثابه یک جنسیت متفاوت است. به این جهت نشان دادهایم که در مقابل این سه گفتمان در حال تنازع گفتمان دیگری نیز در حاشیه گفتارهای سیاسی در باب مقوله زنانگی ظهور پیدا کرده است که تحت عنوان زن بهعنوان سوژه جنسیتی در پادگفتمانِ جنسی از آن سخن به میان آوردهایم.
اولین الگوی بازنمایی زنان در نشریات دههی هفتاد در این کتاب الگوهای حقوقی است.
با توجه به دو مفهوم "حق و تکلیف" که پایه و اساس هر بحث حقوقی است، در مطبوعات ایران در دهه هفتاد نیز دو نوع الگو از زن بهعنوان سوژهی حقوقی قابل استخراج است. الف- الگویی که در آن زن دارای تکلیف است و ب- الگویی که در آن علاوه بر تکلیف از حقوق زن نیز سخن به میان آمده است.
الف- بخش اول از متون حقوقی در مقولهی زنان بر الگوی تکلیفمندی زن مبتنی است که روایتهای سنتی از حقوق زن مهمترین آبشخور آنها است. این دسته از متون که پایه و اساس مبانی حقوق خانواده در ایران قرار گرفته است، الگویی است که در آن زن در آفرینش موجودی تابع مرد است که وجودش در پرتو وجود مرد معنا پیدا میکند، در این تفسیر از آنجایی که مردان در آفرینش بر زنان برتری و فضیلتی خدادادی دارند، لذا سرپرستی و قیمومیت زنان به مردان واگذار شده و آنان بهحسب خرد مردانهی خود، فرمان رانده و زنان نیز میباید از آنان اطاعت نمایند، وگرنه بهعنوان ناشزه (زن نافرمان) مستوجب کیفر حقوقی هستند. ازجمله مهمترین واژگانی که این الگو را در مطبوعات دههی هفتاد واژگان: اطاعت- ریاست و برتری ذاتی مرد بر زن- ولایت و سرپرستی مرد بر زن- قیمومیت مرد بر زن و ... نمایندگی میکنند.
ب- بخش دوم از متون حقوقی که به مقولهی حقوق زن میپردازند متونی هستند که در کنار تکالیف مشخصشده در فقه سنتی و قوانین خانواده در ایران قائل به حقوقی فراتر و هماهنگ با عرف جامعهی امروزی ایران برای زن هستند. این دسته از متون عمدتاً به آن وجه از تفکر مذهبی در ایران تعلق دارند که معتقدند حکومت دینی و یا بهطورکلی دین، برای پایداری و بقاء هم در حوزهی دین و هم در حوزهی حکومت دینی ناچار به خوانش قرائتهای نوین و عرفی در هماهنگی با نیازهای روز جامعه و حکومت از امور دینی است.
قائلین به این نوع گفتمان به بهرهگیری از روشهای نوین در قرائت متون قدیمی و دینی برای فهم امروزی از آنها تأکید داشته و خود در تلاش برای دستیابی به قرائت جدید از مفاهیم کهن دست به برخی بازنگریها در این حوزه زده بودند. این دسته از اندیشمندان که اگرچه قبل از انتخابات خرداد سال 1376 در برخی نشریات و حوزههای روشنفکری ازجمله حلقهی کیان حضورداشته و دست به کار نقد و بررسی گفتمان مدرن از اندیشهی دینی بودند، لیکن عمدتاً با پیروزی اصلاحطلبان در سال 1376 بود که توانستند با بسط و گسترش تئوریهای مدرن در حوزهی هرمنوتیک در زمینههای مختلف ازجمله زنان و حقوق خانواده مباحث نویی را طرح نمایند. گرچه طرح این مباحث تأثیرات مستقیمی بر تعدیل قوانین تبعیضآمیز علیه زنان در قانون مدنی و خانواده به همراه نداشت، لیکن فضایی را به وجود آورد که در آن نقدهای جدی به حقوق سنتی زن در قوانین حکومتی مطرح گردید. ازجمله مهمترین واژگانی که این الگو را در مطبوعات دههی هفتادِ ایران نمایندگی میکنند میتوان به: نظام حقوق زن در جامعه- نظام حقوق زن در خانواده- روح انسانی- قضا- روایت- نور الهی- انذار و ... اشاره کرد.
الف- زن به مثابه سوژه دارای تکلیف (تفاوت در آفرینش)
متونی که الگوی فوق را در اندیشهی سیاسی و فضای اجتماعی ایران نمایندگی میکنند، عمدتاً متعلق به طیف محافظهکار در اندیشهی سیاسی ایران است. چنانچه اشاره شد در این دسته از متون با توجه به تعریف از آفرینش زن در مبحث شناختشناسی، بحث حق و تکلیف زن در ارتباط با مقوله شناخت مورد تبیین قرار گرفته است. طبق مبانی نظریِ این نوع شناخت از زن و بهطورکلی از انسان، زن و مرد در آفرینش و خلقت متفاوت میباشند. تفاوت در آفرینش عمدتاً با برتری مرد نسبت به زن در خلقت شناخته و تبین میگردد. بر اساس این دیدگاه بهواسطهی تفاوت در آفرینش در چرخش با برتری مردان نسبت به زنان و از آنجایی که زنان در آفرینش بعد از مردان قرار دارند، بنابراین علاوه بر اینکه موجوداتی ضعیف و تابع اند، همواره محتاج سرپرستی و حمایت هستند. وابستگی زنان به مردان بهعنوان موجوداتی تابعِ هستی مردان، به مردان حق سرپرستی و قیمومیت زنان را واگذار نموده که مردان بنا بر وظیفهی الهی خود عهدهدار آن هستند. زنان نیز موجوداتی تابع و تحت قیمومیت مرداناند که به لحاظ ضعف در خلقت نیازمند حمایت و سرپرستی مردان میباشند. اصلیترین متونی که این دسته از الگوها را بازنمایی مینماید را میتوان در نشریهی "پیام زن" که توسط حوزهی علمیه قم از دههی شصت تا کنون به چاپ میرسد را نام برد. الگوهای فکری که نشریهی فوق نمایندگی آن را دارد، عمدتاً الگوهایی است که معتقد به التزام قرائتهای اولیه از متن قرآن است. این الگو در حوزهی حقوق زن و خانواده بر اجرای احکام مبتنی بر فقه سنتی تأکید دارد.
چنانچه اشاره شد الگوی حقوقی به دو زیرالگو تقسیم گردید:
- الگویی که در آن تنها بر بخش مکلف زن آن هم در خانه و بهعنوان همسر تأکید شده است، در این الگو زنان به لحاظ آفرینش در رتبهی دوم از حیات نسبت به مردان قرار دارند و مردان، قیم، ولی و سرپرست آنها هستند که اطاعت از آنان واجب است و سرپیچی از آن زنان را در زمرهی ناشذه (نافرمان) قرار داده و مستوجب کیفر.
- در زیرالگوی بعدی از الگوی حقوقی برای زن دو ساحت حقوقی در دو حوزه در نظر گرفته شده است، حوزهی عمومی که مدخل ورود به بحث آن بر قرآن و آیاتی است که بر تساوی آفرینش انسانها تکیه دارد و بهتبع آن تساوی در حوزهی حقوق عمومی ازجمله فراگیری علم و یا اشتغال به امر قضاوت که در بخشهایی از فقه سنتی تنها مختص مردان فرض شده است و حوزهی بعدی حوزهی خصوصی با مدخلیت و استناد به احادیث و روایات که در آن حقوق زن در پرتو همسر بودن و تابعیت از همسر تعریف میشود. اگرچه در این الگو بر استقلال زن در حوزهی عمومی تأکید شده ولیکن درحوزهی خصوصی که به محیط خانه برمی گردد تابعیت مطلق از مرد، حتی در اجازهی خروج از خانه امری غیرقابل مناقشه است. اگرچه این دسته از متون به زعم خود در تلاش هستند تا روایتهای جدیدی از رابطه زن و مرد در متون سنتی دینی ارائه دهند، لیکن به دلیل عدم توانایی در ایجاد رابطه ای منطقی میان دو حوزه عمومی و خصوصی روابط زن و مرد که به آن قائل هستند و بیان تعاریف دوگانه ازاین دو حوزه عملا قادر به ارائۀ معیارهای قابل اعتماد برای رفع تبعیض حقوقی نسبت به زنان نیستند.
درمجموع میتوان گفت متونی که الگوی حقوقی دوم را نمایندگی میکنند، دارای مؤلفههای زیر هستند:
الف- زنان در این الگوها عمدتاً دارای دو گونه هویت هستند، هویتی به اعتبار زنانگی و هویتی که به اعتبار جامعه دارا هستند. در هویت اول وجوه بازنمایی آنان عمدتاً بر تفاوت با مردان در آفرینش بنا نهاده شده، تفاوتی که بعضاً دربردارندهی برتری و تسلط مردان بر زنان است، در هویت دوم که به نقش اجتماعی آنان بازمیگردد متون سنتیتر با احتیاط بیشتر عمل کرده و این هویت را به عهدهی تفاسیر واگذار کرده و نیروهای پیشروتر این هویت را به اعتبار نقش آنان در تقویت نظام سیاسی حاکم تعریف میکنند.
ب- این الگوها در هر دو روایت سنتی و کمتر سنتیترِ آن حوزهی خصوصی را که به خانواده و روابط زناشویی بازمیگردد حوزهای کاملاً نابرابر دانسته که در آن مردان حاکمان بلامنازعی هستند که کمترین خللی بر چیرگی آنان بر زنان قابل تصور نیست.
ج- در این الگو زنان عمدتاً به لحاظ آفرینش نسبت به مردان در رتبهی دوم قرار دارند.
الف- زن آرمانی و ایدئولوژیک
تعبیر زن آرمانی که ما از آن عنوان زن ایدئولوژیک را مستفاد مینماییم، عمدتاً ساخته و پرداخته آن دسته از اندیشگان سیاسی است که در آن به مسئله زن در بستر مبارزات و جنبشهای رهاییبخش مینگرند. زن ایدئولوژیک، انگاره زنی آگاه و پرسشگر نسبت به مقولههای سیاسی و اجتماعی زمان خود است؛ که در زیر سایه یک جمع پنهان با اهداف ایدئولوژیک به سر میبرد. مارکسیستها این زن را در خدمت مبارزات طبقاتی میخواستند و طیفهای دینی از او برای برقراری جامعهای اسلامی سربازگیری میکردند. زن ایدئولوژیک بهزعم این دسته از متون زنی است که هویت، شأن و شخصیت خود را در قالبهایی مییابد که مردان ایدئولوگ برای او ریخته و پرداختهاند. این زن هم الگوهای مدرن و هم الگوهای سنتی را درهم ریخته است. الگوهای مدرن که او را بزککرده و بیاعتنا به امور سیاسی میخواست همانقدر نفی و تقبیح شدهاند که الگوهای سنتی که او را حاشیهنشینی در خدمت استمرار نسل مردان.
این چهره از زن آرمانی اولینبار در نوشتههای شریعتی قابل پیگیری است دلیل آن نیز این بود که شریعتی در دورانی میزیست که چالش بین مناسبات سنت و مدرنیته چنان در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران غالب بود که قضاوت درباره تسلط و چیرگی یکی بر دیگری غیرممکن مینمود. اگرچه بهزعم این دسته از متون، حضور زن در عرصههای اجتماعی با رنگ و لعاب مدرنیته و زندگی مدرن غربی نقش و نگار یافته اما بخشهای وسیعی از عرصههای خصوصی و فضای روابط انسانی همچنان درگیر سنتهای نهادینهشده در پایههای فرهنگی و سیاسی است. شریعتی اما در این میان بهعنوان نماینده جریان روشنفکر دینی در زمان خود، میان دو شکاف سنت و مدرنیته پلی ایجاد کرد که هم مقاومت سنت را در هم شکست و هم بازارگرمی مدرنیته را کساد کرد. او اردوگاهی استوار ساخت که در آن امکان شگفتانگیزترین سربازگیری در عرصه مناسبات سیاسی را فراهم گشت. (غلامرضا کاشی، محمدجواد، زن در کلام سیاسی، تحلیلی از الگوی زن در نگاه شریعتی، زنانش 59.)
الگوی شریعتی زنی است که سنتهای متحجر قدیم را میشنوند و میتواند خصوصیات انسانی تازه را انتخاب کند. کسی که تلقیات گذشتگان بهعنوان نصایح ارثی مرده، سیرش نمیکند و شعارهای وارداتی فریبنده به شعفش درنمیآورد (مجموع آثار شریعتی ص 507)
آنچه بعدها در نشریات دهه هفتاد درباره زن آرمانی و ایدئولوژیک مشاهده میکنیم دقیقاً همین چهره ترسیمشده از زن آرمانی توسط شریعتی است.
این دسته از الگوهای بازنمایی زنان عمدتاً در نشریات سنتیتر در این دوران با اسوهپذیری از زندگی زنان دینی مانند حضرت فاطمه و حضرت زینت و در نشریات مدرنتر به بحث درباره سرگردانی زنان میان سنت و مدرنیسم پیوند خورده است.
مجموعه سلسله مقالاتی که در نشریه زن روز با عنوان "دیباچه" و به قلم سردبیر وقت نشریه (مهری سویزی) به نگارش درمیآمد، گونه دیگری از همین دست متون است. این مقالات که طی سالهای هفتادوهفت و هفتادوهشت به چاپ میرسید عمدتاً به هدف نقد جریانات فمینیستی در ایران صورت میگرفت که در آن دوران با انتشار نشریه "زنان" به سردبیری شهلا شرکت وارد عرصه مطبوعات ایران شده بود، همزمان با این هدف چنانچه اشاره شد به نقد آن دسته از دیدگاههای رادیکال سنتی در درون نظام میپرداخت که مشروعیت خود را به دلیل تحولات اجتماعی در ایران و در جهان بهکلی از دست داده و قابل دفاع نبودند، اگرچه همچنان پایهی "حقوق مدنی زنان "را تشکیل میدادند.
نویسندگان متون ارائهکنندهی زن آرمانی در نشریات ایران الگوهای خود را همواره درکنار نقدهای تند به اندیشههای فمینیستی (آنگونه که نویسندگان آن مقالات دریافته بودند) ارائه میکردند. آنان با ارائهی الگوهای خود در این تلاش بودند تا حضور دیدگاههای فمنیستی را در صحنهی اجتماعی ایران بهزعم خود کمرنگ یا بیاثر نمایند. در کنار این تلاش، این دسته از متون عمدتاً سعی میکردند تا در کنار نقدهای مداوم به دیدگاههای فمینیستی با رویکردی عملگرایانه برای مشکلاتی که زنان جامعه با آن دست به گریبان بودند نیز راهحل ارائه نمایند. لذا نویسنده مقالات در هر شماره ضمن نقد به دیدگاههای فمینیستی به مسائل و آسیبهای اجتماعی حوزه زنان نیز میپرداخت. ازجمله در مقاله (دو نگاه انحرافی به زن در غرب . زن روزش 1719- شهریور 78) که در آن ضمن نقد به دیدگاههایی که بهزعم نویسنده در آنها طبیعت زن، عاریهای و مخدوش فرض شده است، برای حل مسئله صیانت فرزندان و رعایت بیشتر حق مادران از مسئولان یاری میطلبد؛ و یا در مقاله دیگری با نام (اگر زن مظلوم شد) رشد جنبشهای فمنیسیتی را به چاهی تشبیه کرده که اگرچه زنان از آن بالا کشیده شدهاند، اما این بالا آمدن، آنان را در مقابل لبه صدها پرتگاه قرار داده است، به اعتقاد نویسنده آنچه را که جنبشهای فمینیستی به دست آورده در مقابل آنچه از دست دادهاند بسیار اندک است. در همین نوشتار پس از نقدهای تند و تیز به جنبشهای فمینیستی، به سراغ جامعه ایرانی آمده و به تعبیر خود واقعیتهای تلخ طلاق و همسر آزاری را (بدون ذکر نقش عوامل حقوقی و سیاسی) به نقد کشیده است.
درمجموع با توجه به جانبگیریهای دوگانه در این دسته از متون (نفی جنبشهای فمینیستی از یک طرف و توجه به معضلات و مشکلاتی که زنان جامعه با آن دست به گریباناند از سوی دیگر) زن آرمانی در این الگو، زنی است که اگرچه در فشار انواع ظلمها، آزار و اذیتهای جنسی قرار دارد و از امتیازات حقوقی که مردان در رابطه زناشویی از آن برخوردارند محروم است و یا در بازار کار از دستمزدهای پایین و فرصتهای کمتر رنج میبرد، اما زنی است که از تمامی شعارهای فمینیستی برآمده از اندیشهها و واژگان سیاسی غرب بیزار است و برای دستیابی به حقوق از دست رفتهی خود بدون خروج از حد تعیینشده در الگوهای مطلوب، تلاش میکند. درواقع زن آرمانی، زنی است پرهیزکار، باتقوا، باحیا، با حجب، صبور، بردبار، کمتوقع، خادم همسر و فرزندان که البته در معرض برخی فشارهای فرهنگی و اجتماعی نیز قرار دارد که باید در چارچوب همین ویژگیها درصدد تخفیف آنها برآید و وظایفی را که برایش مقدر کردهاند به خوبی به انجام رساند تا مصداق آن الگوها قرار گیرد. واژگان: هادی- اسوه- مطلوب- بالندگی- الگو- حماسی- اساطیری- منزلت انسانی و ... ازجمله واژگانِ محوری در این دسته از متون در نشریات دههی هفتاد ایران است.
ب- زن بهعنوان شهروند دارای هویتی مستقل و نه عارضی
دومین الگوی زیرمجموعهی الگوی زن بهعنوان سوژهی ایدئولوژیک الگوی زن بهعنوان شهروند با هویت مستقل است. این الگو بر تعریف از زن به اعتبار مفهوم شهروندی و نه وجودی تابع تأکید دارد، مفهومی که در آن زنان نه بهعنوان همسر، مادر یا سرباز نظام بلکه به اعتبار مفاهیم مدرن از شهروندی تعریف میگردد.
به اعتبار این الگو زن در گفتمان سیاسی ایران عمدتاً بهعنوان موجودی تابع، فرمانبردار تعریف شده است که با حاشیه قرار گرفتن در نظمهای اجتماعی و سیاسی، هویتی تبعی یافته است که این هویت اساساً عارضی است. الگوی شهروندی تلاش دارد تا زن را در گسترهی وجودی فردیت آن دیده و تعریف نماید و او را از خلال توانمندیها و نقش اجتماعی که داراست بازنمایی کند. ازجمله واژگان محوریِ به کار رفته در این دسته از متون میتوان به: شهروند- حقوق شهروندی- هویت مستقل- اصلاحات- نفی جنسیت و ... اشاره کرد.
3- زن بهعنوان سوژهی شناخت
سومین الگویی که نشریات دههی هفتاد از زن، بازنمایی نمودهاند بهزعم این کتاب الگوی زن بهعنوان سوژهی شناخت است. این الگو نیز خود از دو زیرمجموعه تشکیل یافته است:
الف- روایت محافظهکارانه از شناخت زن
این دسته از الگوهای گفتمانی در نشریات دههی هفتاد ایران بخشی از روشنفکران دینی را با دیدگاههای محافظهکارانه در موضوع زنان نمایندگی میکنند. این الگو بهتبع سنت فکری روشنفکری دینی میان دو دغدغهی فکری سنت و مدرنیسم در تعارض است. این طیف فکری که در عقبهی تاریخی خود وابستگی به بخشی از سنتهای مذهبی را دارد، به دنبال گشایش افقهای جدید در اندیشهی دینی است. بهتبع این بینش جریان روشنفکری دینی در موضوع زنان نیز دارای دیدگاههای دوگانه بین جریان سنت و مدرنیسم در کشوقوس است. این دسته از متون ضمن اعتقاد به برداشتهای عصری و تاریخی از زن همچنان به تعابیر زیستشناختی در تفسیر از مقولهی زنانگی تأکید دارد، در این میان تابو اِنگاری جنسیت زن از تبعات چنین بینشی است. واژگانی مانند: تفاوت زیستی- سیستمهای زیستشناسی- شرع- جامعه و ... ازجمله واژگانِ این دسته از متون در نشریات دههی هفتادِ ایران است.
ب- روایت رادیکال از شناخت زن
این دسته از متون بهزعم نویسنده ضمن ایجاد مرزبندی روشن با سنت و تعابیر دوگانه از زن با التزام به رویکردهای هرمنوتیکی در مقوله شناخت زن، تقسیمبندیهای رایج از دوگانهسازیهای مقولهی زنانگی و مردانگی را رد کرده و قائل به شناختِ زن در پرتو تعابیر عصری و عرفی بدون هیچ پیششرطی است. از ویژگی این دسته از متون تکیه بر وجود نابرابریها بین زن و مرد و توصیه به درک منطق و مفهوم عدالت در هر عصر و دوره برای رفع این نابرابریها است. واژگان: فقه پویا- فقیه پویا- عصری- عرفی- دنیایی- منطقهای- امضائی- مبانی پویا و ... ازجمله واژگانی هستند که در نشریات دههی هفتاد ایران، این الگو را نمایندگی میکنند.
4- الگوی پادگفتمان جنسیتی
آخرین الگوی بازنمایی زنان در نشریات دههی هفتاد به الگوی زن بهعنوان سوژهی جنسیشده اشاره دارد. از آنجاییکه مقولهی جنسیت در گفتمان نشریات دههی هفتاد بهزعم این کتاب پیچیده شده در هالهای از رازآلودگی و ممنوعیت گناهآلود قرار دارد و سایر الگوهای مطرحشده از نزدیک شدن و پرداختن به آن شدیداً پرهیز داشته و بهجز گفتمان سنتی که به تابعیت جنسی مرد از زن اشاره دارد، سایر الگوها از پرداختن به گفتمان جنسی زن پرهیز دارند. نکتهی اصلی در این گفتمان این است که هر چه به روایتهای مدرن از زنان نزدیک میشویم بدنزدودگی، وجهی آشکارتر یافته است. تأکید بر عنصر بدنزدودگی و به حاشیه راندن جنسیت زن در گفتمانهای رایج باعث گردید تا پادگفتمان جنسیتی درنتیجهی عنصر طرد پدید آید. به اعتبار نظریهی فوکو جنسیت سرکوبشده و یا به انقیاد درآمده در عین طرد به شدت تمایل به تکثیر دارد. در الگوهای گفتمانی اشارهشده عنصر طرد به شکل پادگفتمانی جنسیتی ظهور گردید که نمود آن در سایتهای پورنوی فارسیزبان و نیز نشریات زرد قابل بررسی و مشاهده است. در نشریات زرد عمدتاً شاهد چاپ تصاویر آرایششده و کاملاً جنسیشده از دختران و کودکان کمسن و سال هستیم که به شدت تداعیگر چهرههای زنانهای هستند که چاپ آنان در نشریات رسمی و نیز رسانهی ملی با عنصر منع و سانسور روبرو است.
نظم گفتمانی دیگری که بهزعم این کتاب نمایانگر بخش دیگری از الگوهای ارائهشده از زنان در نشریات دههی هفتاد است متعلق به جریانات فکری آن دسته از نواندیشی دینی است که عمدتاً بعد از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات سال 1376 در ایران شکل گرفتند. این نظم گفتمانی قائل به نگرش به مقولهی زنان از زاویهی عرف و نه شرع است. این دسته از متون که عمدتاً در نشریاتی مانند نشریهی "زنان" به بحث در مقولهی زن پرداختند، با توجه به تحولاتی که در نواندیشی دینی مطرح است، خواهان بازنگری به بحث زنان از این زاویه بودند.
و در آخر پادگفتمان جنسیتی در مقولهی زنان قرار دارد که بهزعم این کتاب سایهی آن بر تمامی نظمهای گفتمانی استخراجشده در حوزهی زنان در نشریات دههی هفتاد قابل پیگیری است. بدین معنی که جنسیت و زنانگی که تمامی گفتمانهای رایج و رسمی، سعی در حذف و یا نادیده گرفتن آن داشتهاند، در نشریات زرد از طریق استفاده از الگوهای جنسیت زدهی دختران نابالغ که مجاز به چاپ عکس آنان بدون حجاب میباشند به خوبی قابل مشاهده است.