* یادداشت اختصاصی دکتر عباس محمدی اصل
هر زبان طبق نظریه بازیل برنشتاین مرکب از کدهائی است که به کار سازماندهی آن در هنگام استعمالش توسط اعضای گروههای اجتماعی میآیند. کدهای زبانی یا محدودند و یا وسیع. کد محدود، درک مشترک و صادقانهای را میان گوینده و شنونده مفروض میگیرد و در اعلام هر موضوعی با صراحتی آمرانه و دستوری از سوی گوینده به شنونده برخورد میکند و در کاربرد کلمات خست به خرج میدهد تا جائی برای معناسازی اضافی نباشد؛ در حالیکه کد وسیع در فراسوی این فروض به استدلالی شفاف با استفاده سخاوتمندانه از کلمات دست میزند تا شنونده نیز فعالانه بر آن تصریح نموده و دقیقتر منویات گوینده را دریابد یا بر آورد. فرض پسزمینه درک و شناخت مشترک مورد استفاده در زبان محدود نه تنها در میان خانوادهها و دوستان و پیوندهای گروهی صمیمانه پا میگیرد؛ بلکه نوعی احساس تعلق و وابستگی را نیز میان خودیها بر میانگیزد. معهذا کد وسیع بدون چنین فروضی از دریافت و دانش قبلی مشترک میان گوینده و شنونده خاص، برای همه قابل فهم است و درک آن مشروط به شرایطی خاص نیست که فقط نزد گوینده شفاف مینماید و یگانه شرط درک متقابل در کاربرد این کد توضیح کامل و مستدل مورد نیاز است و این درست به رابطه کسانی میماند که تاکنون هرگز یکدیگر را ندیدهاند و لازم است با چنین کدی ارتباط برقرار کنند. «بدیهی است یک کد بهتر از دیگری نیست و هر یک دارای زیبایی خاص و امکانات خود است؛ اما جامعه ممکن است ارزشهای متفاوتی برای هر یک از آنها قائل شود. از این حیث نظریه برنشتاین نشان میدهد چگونه زبان مورد استفاده مردم در مکالمه روزمره هم معرف و هم شکلدهنده انگارشهای گروه اجتماعی خاصی بوده و به علاوه روابط مستقر در چنین گروهی را بواسطه همین استفاده از زبان و نوع گفتار مورد استعمال متاثر میدارد. به همین لحاظ در نظام بسته ارتباطات، نقشها تنظیم شده و مردم در قالب آنها نگریسته و قضاوت میشوند و همچنین انتظار میرود مطابق نقش از پیش تعیین شده خود عمل کنند؛ اما در نظام باز ارتباطات، نقشها تنظیم نشده و یا از سطح تنظیمی سادهای برخوردارند تا بتوانند نسبت به سیالیت و تغییر، انعطاف نشان دهند. ماهیت کارگزاران جامعهپذیری مانند خانواده، گروه همالان، مدرسه، محل کار و ارزشهای شان دو عامل مساعد برای بسط و توسعه کدهای وسیع و محدود درون جامعهاند. هنگامی که کارگزاران جامعهپذیری به خوبی تعریف و ساختمند شده باشند، کد زبانی محدود میبالد و جایی که کارگزاران مزبور قابل انعطاف هستند، کد زبانی وسیع رشد میکند. به دیگر سخن جامعه معتقد به ارزش فردیت، جایگاه بالیدن کد زبانی وسیع است؛ ولی در جامعه تنگنظر تنها کدهای محدود یافت میشود.
برنشتاین میخواست علل فراگیری نسبتا ضعیف دانشآموزان طبقه کارگر را در قیاس با پیشرفت تحصیلی به مراتب بهتر دانش آموزان طبقه متوسط در رابطه با زبان دریابد و لذا مدعی شد صور زبان گفتاری در فرایند یادگیری آغازینشان، انواع خاصی از رابطه با محیط را تعمیم داده و تقویت میکنند و لذا برای فرد موجد صور خاصی از اهمیت میگردند. این بدان مفهوم است که شیوه استفاده از زبان در طبقات اجتماعی مختلف بر شیوه اهمیت دادن و معناسازی چیزها و امور مورد گفتگوی اعضایشان موثر میافتد و حتی مردم جایگاهشان را در جهان به موجب کدهای زبانی مورد استعمالشان فرا میگیرند؛ زیرا کدهای زبانی مزبور هویت اجتماعی متکلمانشان را نمادین میکنند.
برنشتاین این نظریه را به نحو تجربی با دادههائی درباره آثار معنائی طبقه اجتماعی بر تعاملات روزمره مادران و کودکان آزمود و ضمن یافتن نوعی همایندی بین طبقه اجتماعی و استفاده از هر دو کد زبانی استدلال کرد طبقه کارگر به احتمال زیاد از کدهای محدود و طبقه متوسط از کدهای وسیع سود میجویند. تحقیقات او نشان داد افراد طبقه کارگر در فرایند جامعهپذیری تنها به کدهای محدود دسترسی دارند و با آنها به ارزشها و نقشهایشان رجوع میکنند. طبقه متوسط اما از لحاظ جغرافیایی و اجتماعی و فرهنگی همراه دسترسی به هر دو کد دارد؛ ولی غالبا کد وسیع را به کار میگیرد و کد محدود برایش کمتر رسمی است و صرفا با افزودن عبارات کوتاه تر مثل "شما میدانید"، "شما میدانید منظورم چیست"، "درست است؟" و "آیا شما فکر میکنید؟"، به وسط و یا انتهای جملات به منظور درک صریحتر جملات پیچیدهتر و نامعمول میکوشد آنها را قابلفهمتر سازد. کد وسیع، زبان استدلال با همه جزئیات است و نیاز به هیچ دانش قبلی در بخشی از شنوندگان ندارد. کد محدود فرد طبقه کارگر اما نتیجه شرایط اجتماعی او است که آمریت را در جامعهپذیری وی به ودیعت مینهد. این امر برای فرد طبقه متوسط نیز مصداق دارد با این تفاوت که او کد وسیع را نیز میآموزد و بیشتر استعمال میکند؛ زیرا تصور خانواده متوسط فاقد این زبان هم دور از ذهن مینماید. معهذا مشکل در تاثیر این تفاوت بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان این خانودهها است که نابرابری طبقاتی را استمرار میبخشد.
موضوع کد به سرعت شهرت یافت و در عین حال موضوع سوءتفاهم و اختلافات قابل توجه گردید؛ چنانکه برنشتاین مجبور شد مثلا تاکید کند کد همان لهجه یا گویش نبوده و نظریهاش نه بهانهای است برای توجیه حمایت بورژوازی از طرز گفتار طبقه متوسط و نه تحقیری را متوجه زبان طبقه کارگر میسازد. با این همه میتوان تعامل متقابل سانسور را با این نظریه مورد تبیین قرار داد.مادران طبقه متوسط به هنگام تربیت کودکان غالبا دلایل و اصول واکنشهای شان در قبال رفتار آنان را توضیح میدهند و مثلا در پاسخ به بچه طالب شیرینی بیش از حد میگویند "شیرینی برای دندانهای آدم ضرر دارد"؛ ولی مادران طبقه کارگر که مجالی برای این مهم نمییابند، اگر بچه را با کتک متوجه اشتباهش نکنند؛ اما حتما موضوع را به سکوت میگذرانند. این دو دسته چون به سن مدرسه برسند، نه مساوی که مجهز به دو نوع ابزار بیان هستند که تجربه تحصیلی آنان را از همان ابتدا نابرابر میکند؛ زیرا کودک طبقه متوسط به هنگام شنیدن پاسخ مادر لااقل به نسبت منطقی خود با آدم اندیشیده و درکی انتزاعی را مزهمزه کرده است. لذا این کودکان سریعا با مقتضیات آموزش علمی رسمی نظیر درک استدلالات ریاضی کنار آمده؛ ولی کودکان دیگر اکثرا زبان ناملموس معلم را نمیفهمند. گرچه ممکن است این کودکان برای کنار آمدن با چنین وضعیتی بسیار بکوشند و زبان معلم را به زبان مالوف خویش ترجمه کنند یا معلمان نیز درصدد جبران مافات باشند؛ اما فاصلهای که لااقل چنین ترجمهای میافتد سبب میشود آنان در مدارج تحصیلات تخصصی و خصوصا دانشگاهی آتی عقب افتاده و حتی در صورت کسب مدارک تحصیلی باز هم در مشاغل کمدرآمدی مستقر شوند که ساخت طبقاتی خانوادگیشان را بازتولید میکند. بر این سیاق میتوان گفت در جامعهای که زندگی نوعی و از پیش مقدر و مدونی را تجربه میکند، آمریت پادگانی و غیراستدلالی بر زبانش حاکم میشود و زبان جز برای امرونهی برای کسانی که هیچگاه در هیچ زمینهای مستقل نبودهاند، به کار گرفته نمیشود. در پرتو زبان وسیع است که امکان ماجراجوئی در بیان به ازای تجربه نانوشته زندگی ممکن میشود و خلاقیت و نوجوئی را در این احوال برای اصناف تخصصی تقویت میکند. تاثیر سبکهای زبانی از کنترل روابط اجتماعی توسط قدرت نیز حکایت دارد که تا کردارهای تنگنظرانه و سختگرایانه و عیبجویانه آحاد جوامع دارای زبان محدود پیش میآید و بافتارهای آموزشی و کردارها و روابطشان با رغبتهائی مشمئزکننده و جهت گیریهائی ارتجاعی مورد استفاده قرار میگیرد.
در این احوال البته دستگاههای آموزشی و فرهنگی و ارتباطاتی به عرصه چالش گروههای اجتماعی برای تسلط بر کیفیت ایجاد دانش و توزیع آن مبدل میشوند و هر یک بسته به قدرتشان برای تحمیل حاکمیت خویش با تصاحب اسباب برساختن کیفیت کدهای خاص تلاش میکنند. چنین است که حتی علومی چون فیزیک به نظامیگری کشیده میشوند و علوم انسانی نه روشنگر که عامل حمله نرم دشمن قلمداد میگردند. چنین است که رفع سانسور با این همه مضرات بدون نوسازی فرهنگی و تحول در تقسیم کار و اصلاح نظم اخلاقی ناممکن به نظر میرسد و نمیتوان چنین وظیفهای را صرفا از گفتمان روشنفکری چشم داشت و سایر نهادهای اجتماعی نظیر اقتصاد و سیاست و خانواده یا الگوهای رفتاری را از این کار معاف دانست.
نویسنده : عباس محمدی اصل
درح خبر : 1394-08-16
بازدید : 7003