بخشی از نمایشنامه:
الماس: خواب میبینم در کشور غریبی هستم. تک میون جمعی. آفتابش تاریکه. سنگ به خدائی رسیده، یا نه، خدا سنگ شده.
یاقوت: خوابیه که هیچوقت خوابشو ندیدم.
مبارک: این خواب نیست، هذیونه.
الماس: چه بازار مکارهای هر طرف؛ دروغ و راست یه قیمت. چی میفروشن؟ آدمیزاد؛ به نظرم آدمیزاد. بعضیرو که دزدیدن میفروشن به بعضی دیگه. بچه بودم، یا هنوز بچهم؟ گریه میکردم یا هنوز گریه میکنم؟
لینک خرید کتاب با 20درصد تخفیف:
http://roshangaran-pub.ir/bookshow/B388728388