یادداشت نسیم خلیلی؛ نویسندهی مجموعه داستان «کداممان دریا، کداممان رودخانه»
«کداممان دریا، کداممان رودخانه» مجموعهایست از یک داستان بلند و شش داستان کوتاه. در این داستانها، جهان اندوهگین نسل خودم را با روایتی نمادین، توصیف کردهام. این رویکرد را مشخصا در داستان اصلی این کتاب - کداممان دریا، کداممان رودخانه - داشتهام که در آن به تب و تاب اندیشهها و مبارزات سیاسی نسلی در ایران پرداختهام که به نام نسل دهه شصت شناخته میشوند.
شور و حال سالهای پایانی دهه هفتاد شمسی، میتینگهای سیاسی و گفتوگوهای جوانان دانشجو در آن سالها - در فضای باز پس از دوم خرداد هفتاد و شش - با پسزمینهای از خاطرات جنگ و فضای اندوهگین دهه شصت، در قالب رابطهای عاشقانه میان علی و مینو در این قصه جلوهنمایی دارد. از این منظر شاید بتوان گفت کوشیدهام داستانی بنویسم که در آن گوشهای از تاریخ کنشها، عشقها، ناکامیها، امیدها و بیم و هراسهای نسل دهه شصت را به تصویر کشد؛ داستانی که با امیدی مبهم و نمادین به آمدن نسلی دیگر، نسلی تازه، به پایان میرسد.
بقیه داستانهای این مجموعه نیز هر یک با نگاهی به اندوه انسان در جهان امروزی، عشقش به جاودانگی و نامیرایی، پیچیدگی روابط میان انسانها، عشق، زایش، مرگ و مضامینی از این دست سامان میگیرد.
در زیر بخشی از داستان اصلی مجموعه را که گفتگوی دو شخصیت قصه است، درباره نومیدی پس از فروخوابیدن شورمندیهای سالهای پایانی دهه هفتاد، با هم میخوانیم:
- من خیال میکنم تو همه اون سالهایی که یه جورایی آویزون این ماجراها شده بودم، میتینگ و شعار و پیشونی بند و زنده باد مرده باد و فلسفه بافی و حق طلبی، داشتم از خودم فرار میکردم، طفره میرفتم از پیداکردن اون گوهری که تو ته و توی دل و جونم گم شده بود.
- پشیمونی؟
- نه اونم یه مرحله از پیچ و خم این زندگی لعنتی بود. اما از اینجا به بعد یه مرحله تازه شروع میشه...