سایت روشنگران: انتشارات روشنگران کاملترین مجموعه آثار «میلان کوندرا» را در طی سی سال گذشته منتشر کرده و کتاب «شوخی» بعنوان آغازگر چاپ آثار وی در این نشر به شمار می رود. به انگیزه تجدید چاپ تعدادی از آثار کوندرا، شهلا لاهیجی؛ مدیر انتشارات روشنگران نگاه نویسنده به شخصیت زن در آثارش را درقالب یادداشت کوتاهی مورد بررسی قرار داد.
عده ای آثار کوندرا را اوج داستان نویسی جهان می دانند و معتقدند اگر رمان را در پایان این قرن تمام شده بدانیم، «شوخی» آخرین رمان باشکوه دنیاست. اما من ضمن تحسینِ نگاهِ «ضدتوتالیتاریسم» کوندرا، همیشه با نگاه «زن ستیزِ» او مخالف بودم. نمی دانم این نگاه ریشه در کدام دورانِ زندگی کوندرا دارد! چراکه نمی توان گفت نویسنده عموما از هر زنی متنفر است، بلکه زنان قدرتمند، او را منزجر می کنند. این سوال مطرح است که چرا کوندرا در تمام آثارش زنان قدرتمند را به شدت کوبیده و زنان ضعیفِ نحیفِ ناتوان و کمی نابههنجار را تحسین کرده است!
بطور مثال رمان «شوخی» بیانگر همین مسئله است. شخصیت «ترزا» در این اثر چیزی بین یک خودفروش و یک زن عادی است که نویسنده این خصایص را عزیز میدارد! گویی او با زنانی که دارای این خصوصیت هستند بیشتر ارتباط برقرار میکند. در «شوخی» که به زعم منتقدان یکی از مهمترین آثار کوندراست، این «ویژگی» یا بهتر است بگویم این «ضعف» عیان است. زنی که مرد در این داستان طلاق داده زنی قدرتمند و رئیس یکی از شوراهاست. زمانیکه زنِ دوستش که مدیربرنامهی موفق یکی از برنامههای رادیویی است برای مصاحبه نزد او می آید، سعی میکند فضای زنان را به حد فشار بکوبد و در آن مشخصا عنوان میکند که برای کوبیدن رفیقش که روزی دوست نزدیکش بوده و باهم در مراسم ورود کمونیسم دست در دست هم حرکت کرده بودند این کار را کرده و امروز به چشم یک دشمن به او نگاه میکند. چون این مرد، رئیس گروهی بوده که او را محکوم کرده. هرچند درجایی دیگر منصفانه می گوید: «نمیدانم، شاید اگر منم جای او بودم آدمی مثل خودم را محکوم می کردم». اما نکته ای که در اینجا مورد توجه است اینست که او برای کوبیدن مرد از زنش استفاده میکند و وقتی می فهمد این موضوع برای مرد هیچ اهمیتی ندارد و واکنشی نسبت به این موضوع نشان نمی دهد و فاقد صفاتی است که ما در جوامع شرقی بعنوان «غیرت» و «تعصب» میشناسیم، جا میخورد و دگرگونیاش نسبت به تمام اندیشههایی که داشته از همینجا آغاز میشود. به همین خاطر وقتی موفق می شود با آن زن رابطه ای داشته باشد، اولین واکنشی که نسبت به این جریان دارد با حالت تهوع و استفراغ همراه میشود. از عذابِ انجام این کار، درونش ملتهب و بهم ریخته میشود و درنهایت زن را کتک میزند. این حرکت در هیچ یک از آثار نویسندگان، بخصوص آثاری که توصیفگر روابط عاشقانه هستند دیده نمیشود. درحقیقت کوندرا در این اثر به نوعی خودزنی هم میکند. چون او به خوبی میداند قهرمانی که زن رامیزند از نظر خواننده فاقد ارزش است و مقبولیتی ندارد. نویسنده به تلافی در انتهای داستان، به جای ایجاد صحنه خودکشی، نشان میدهد که زن قرص های ملین می خورد و دچار اسهال می شود. این نهایتِ تحقیر کردن یک زن است. به نظر می آید که نویسنده دچار دوگانگی شده و این مسئله را در «جاودانگی» و «بیخبری» هم می توان دید.
«بیخبری» روایتگر وقایع بعد ازفروپاشی اغمارشوروی است و ارجاعاتی به دوران قبل دارد. همین باعث می شود که نشان دهد این زن چطور از وقایع دوران قبلش بی خبر بوده. مثلا جریان مرگ خانواده اش را نمی دانسته، نه اینکه جاهل بوده، بلکه بی خبر بوده. این گرفتاریِ بیشتر افرادی بود که در این اغمار زندگی می کردند. نمود بارز این مسئله را میتوان در «لهستان» و «چکسلواکی» که پیش قراول مبارزه با روس ها بودند و در شخصیت هایی مثل کوندرا دید. با تمام این اوصاف ما درتمامی آثار کوندرا شاهد تحقیر زنان هستیم. بطور حتم کوندرا دلایل خودش را از این کار دارد اما ما نباید بعنوان انسان های این دوران از این مسئله غافل باشیم که ضمن تحسین یک نویسنده، موظف به بیانِ ایراد و اشکالات کار هستیم. درغیراینصورت دچار آن گرفتاری می شویم که همه درباره مولانا دارند. کسی نمی تواند به مولانا اشاره کند درحالیکه زندگی شخصی مولانا یک زندگی کاملا ضدزن بوده است!
درح خبر : 1392-09-11
بازدید : 6187