یادداشتی از شهلا لاهیجی؛ مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان به انگیزهی انتشار نمایشنامهی «عَشَقه»
ده سال پیش زمانی که به دیدار نمایش «عَشَقه» رفتم با آنکه هرگز برای دیدن نمایش یا فیلمی نگریسته بودم، در پایانِ نمایش گریستم. این از حساسیت من نبود، بلکه زیبایی و خلوص نمایشنامه بود که حتی در قالب مذهبی نیز عشق را آنچنان مطرح میکرد که هرگز کسی اینگونه نه با زبانی پر شاخ و برگ، بلکه همچون عَشَقهای که به تنهی درختی میپیچد و رو به آسمان دارد از عشق نگفته بود. عشقِ زنی در میانسالی نسبت به مردی جوانسال که بعدها پیامبر مسلمانان جهان شد.
اما علیرغم عشق فراوانم به متن نمایش، تنها ده سال بعد موفق شدم پس از بارها و بارها درخواست و اعتراض، مجوز «عَشَقه» را از وزارت ارشاد بگیرم. نمیدانم این قصه کِی به پایان میرسد؛ قصهی التماس ما و بیاعتنایی مسئولان!