جنسیت، دمکراسی و انتخابات



* یادداشت اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل


همه افراد خواه بپذیرند یا نپذیرند، در فضای پرسش‌های ابدی درباره معنا، چگونگی و غایت زندگی تنفس میکنند.
"چارلز تیلور"

دمکراسی پایدار بر مشارکت واقعی و فعال کلیه شهروندان زن و مرد یک جامعه در امر سیاست‌ورزی و تعیین و تحقق سرنوشت مشترک‌شان طبق مشروعیت اقتدار چنین سامانی استوار است و بی‌آن نمیتوان شاهد ارتقای کیفیت زندگی به اتکای کارکرد بهینه نهادهای غیررسمی و غنای آداب و رسوم اجتماعی و تقویت آگاهی مبتنی بر گفتمان‌های جمعی بود. این بدان جهت است که به لطف دمکراسی، کلیه زنان و مردان شهروند میتوانند خود را آزاد و مستقل و همبرابر در امر قانونگذاری راجع به تامین منافع و تعلقات مشترک‌شان و اجرا و نظارت اصلاحی بر آنها دخیل یافته و به جای تن دادن به هزینه‌های گران انقلاب اجتماعی درصدد حل مسالمت‌آمیز تضادها و تعارضات‌شان برآیند؛ خصوصا آنکه در عصر مدرن هیچ نگاه از پیش کاملی به زندگی اجتماعی وجود ندارد و نمیتوان حقوق شهروندی را در بارگاه تکالیف از قبل مقرر گردن زد و به این ترتیب از ترقی جامعه جلو گرفت.

هیچ حاکمیتی مقتدرتر از دمکراسی نیست؛ زیرا مدیریت امور شهروندان زن و مرد به اتکای کارگزاری خودشان و برکنار از اعمال مداخله هر گونه قدرت مطلقه و تمامیت‌خواه است که راه بر تامین منافع و تعلقات متفاوت‌شان می‌گشاید و به تبعیض و بی‌عدالتی در برقراری نظمی یکپارچه و از بالا به پائین راه نمیدهد و هر عضو جامعه صرف‌نظر از جنس و طبقه و قومیت و دیانت و امثالهم احساس میکند در تحقق نظم سهیم و دخیل است. در سامان سیال دمکراتیک همه زنان و مردان میتوانند آزادانه و مستقل و همبرابر در پی تامین منافع و تعلقات متنوع‌شان باشند و هویت خودخواسته خویش را در حریم مدنی رقم زنند و در عین حال احساس نکنند تحت مدیریتی تحمیلی روزگار می‌گذارنند و مجبورند جز آنچه می‌خواهند ابراز دارند و به منصه‌ظهور رسانند.

وقتی زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر از طریق مکانیسم انتخابات به مشارکت خودخواسته در عرصه تمشیت زندگی یکدیگر تن میدهند، بدان معنا است که اقتداری سیاسی در کنار حضوری فعال برای تحقق ترقی جامعه از رهگذر تامین منافع و تعلقات متنوع آنان پا می‌گیرد. در اینجا حاکمیت نمیتواند محدود و منحصر به خواست شخص یا طبقه یا جناحی خاص باشد و بلکه کارگزاری حاکمان برای تامین مصالح و خواست‌های مردمان در همه ابعاد است که نظارت جمعی را بر تمامی عرصه های زندگی اعمال میکند و البته تحمیلی نیز نمی‌نماید.

زنان در پرتو انتخابات دمکراتیک خاطرجمعند که مردان قدرت را قبضه نکرده و صرفا ملاک حق و حقیقت در این عرصه نیستند و قدرتی بلامعارض و فاقد نظارت ندارند. همین جاذبه است که آنان را به مشارکت سیاسی وامی‌­دارد و قدرت را به اقتدار مبدل میکند؛ زیرا حق پیگیری تعلقات‌شان را همچون مردان به رسمیت شناخته و در غفلت از یک جناح اجتماعی به نفع جناج دیگر به هیچگونه خشونت و جباریتی تن نمی‌دهد. در این حال حتی قرار نیست قدرتی ثانویه نظیر طبقه اشراف میان حاکمیت و این زنان و مردان وساطت کند؛ زیرا دمکراسی به بلوغ و اشراف کلیه زنان و مردان در تامین و تحقق سرنوشت مشترک‌شان مومن است و این موهبت را نه انتسابی که همچون تحصیل و اشتغال، اکتسابی می‌انگارد.

اقتدار چون از رهگذر مشارکت سیاسی زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر در تامین سرنوشت مشترک‌شان رقم خورد، دیگر به قدرت تصنعی و اجباری و تحمیلی نمی‌ماند و تحققش هزینه و زور بر نمیدارد و قرار نیست حاکمانش دائما به کنترل تابعان بیندیشند و پاسدار تمرکز قدرت یکجانبه باشند و تداوم زندگی را متاثر از اعمال حاکمیت مستقیما از بالا به پایین انگارند.

برابری و آزادی و استقلال شهروندان زن و مرد در سایه مشارکت مدنی آنان در امر انتخابات سیاسی بر می‌آید و همین مشارکت هم دستمایه تحقق سامانی مقتدر میشود که از اعمال قدرتی تمامیت‌خواهانه و یکجانبه و تبعیض‌آمیز بر کنار است. لایروبی مستمر مجاری ارتباطات انتقادی میان تشکل‌های مدنی با منافع و تعلقات خاص خودشان سبب میشود زنان و مردان شهروند بتوانند به اجرای زندگی پرداخته و آزادی و استقلال و همبرابری را در نواخت ساز آن، برهه‌های ترنم نوسازی تمدن و تاریخ بیابند. از این رهگذر ثروت و قدرت و منزلت و معرفتی نصیب تک‌تک زنان و مردان شهروند میشود که تنها با توانائی‌های اعضای متعلق به اشراف‌سالاری‌های باستان و البته منهای نخبه‌گرائی و بی‌عدالتی‌های آن قابل قیاس است و حاکمیتی در این پرتو پا می‌گیرد که برآورنده آرزوی تمامیت‌خواهان و البته نه منتهی به خودکامگی، بل از طریق مشارکت آحاد زن و مرد جامعه و قانونگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی خودشان بر آن مختوم به توسعه پایدار می‌سازد.

مزیت مشارکت دمکراتیک زنان و مردان در تعیین سرنوشت خودشان این است که پیگیری منافع و تعلقات شخصی را با تحقق مستمر نوسازی جامعه مقابل می‌نشاند و نوعی تشریک مساعی فراهم می‌آورد که نه تحمیلی و نوعی است و نه خطرپذیری در کنشگری را فارغ از گفتمان خرد جمعی ساخته یا خرد جمعی را محدود کننده آزادی و استقلال و همبرابری آنان می‌نماید. اساس صنفی برنامه‌های حزبی چون در انتخابات دمکراتیک به وفاق بر سر تحقق اهداف جمعی به کارگزاری خود زنان و مردان شهروند تشکیل‌دهنده همان اصناف و احزاب بر حسب حاکمیت تفویضی‌شان به قدرت خودخواسته تبدیل شود، حد بهینه ای از انطباق و توفیق و یگانگی و پایداری را برای جامعه فراهم می‌آورد. تحقق خیر همگانی از این زاویه به اجماع اکثریت بر سر طرق تامین منافع و تعلقات‌شان بر می‌گردد و امری تصنعی یا تحمیلی نمی‌نماید که بی‌اخلاقی و نافرمانی به بار آورد.

مشارکت زنان و مردان شهروند در تعیین آزادانه و مستقل و همبرابر سرنوشت مشترک‌شان هم مانع از بروز جباریت و خودکامگی است و هم نمی‌گذارد نابهنجاری و بی‌سازمانی جامعه را فراگیرد. جاذبه تامین منافع و تعلقات در این فضای لیبرال به تشریک مساعی اکثریت زنان و مردان شهروند چنان حکم میدهد که نظمی خودخواسته را چونان پیامد ناخواسته تعاملات همین آحاد آزاد و همبرابر و مستقل ساخته و بلکه هویت آنان را با این عناصر بر می‌سازد و آزادی و همبرابری و استقلال را چونان برهه‌های این برساختگی، دستمایه برساخته شدن خویش نیز می‌یابد.

ارزش خطیر دمکراسی مشارکتی در تامین آزادی و استقلال و همبرابری زنان و مردان شهروند نهفته است که ضمنا نافی خودکامگی و تمامیت‌خواهی نخبگان سنتی نیز هست و نابرابری ثروت و قدرت و منزلت و معرفت زنان و مردان را بر نمی‌تابد. آزادی و استقلال و همبرابری زنان و مردان شهروند نیز به آزادی گردهمائی‌های آنان در تشکل‌های مدنی باز می‌گردد که چون تامین منافع و تعلقات صنفی را در قالب رقابت‌های حزبی به توفیق جمعی از رهگذر برنامه‌های سیاسی خودخواسته سوق میدهد، فرهنگی پایدار از نوسازی تمدن را پیش پای آحاد جامعه می‌نهد. چنین است که طلیعه خرد دوجنسیتی در عصر جهانی شدن از مشرق مشارکت مدنی سر میزند.

دمکراسی پایدار بر مشارکت واقعی و فعال کلیه شهروندان زن و مرد یک جامعه در امر سیاست*#*ورزی و تعیین و تحقق سرنوشت مشترک*#*شان طبق مشروعیت اقتدار چنین سامانی استوار است و بی*#*آن نمیتوان شاهد ارتقای کیفیت زندگی به اتکای کارکرد بهینه نهادهای غیررسمی و غنای آداب و رسوم اجتماعی و تقویت آگاهی مبتنی بر گفتمان*#*های جمعی بود. این بدان جهت است که به لطف دمکراسی، کلیه زنان و مردان شهروند میتوانند خود را آزاد و مستقل و همبرابر در امر قانونگذاری راجع به تامین منافع و تعلقات مشترک*#*شان و اجرا و نظارت اصلاحی بر آنها دخیل یافته و به جای تن دادن به هزینه*#*های گران انقلاب اجتماعی درصدد حل مسالمت*#*آمیز تضادها و تعارضات*#*شان برآیند؛ خصوصا آنکه در عصر مدرن هیچ نگاه از پیش کاملی به زندگی اجتماعی وجود ندارد و نمیتوان حقوق شهروندی را در بارگاه تکالیف از قبل مقرر گردن زد و به این ترتیب از ترقی جامعه جلو گرفت.

هیچ حاکمیتی مقتدرتر از دمکراسی نیست؛ زیرا مدیریت امور شهروندان زن و مرد به اتکای کارگزاری خودشان و برکنار از اعمال مداخله هر گونه قدرت مطلقه و تمامیت*#*خواه است که راه بر تامین منافع و تعلقات متفاوت*#*شان می*#*گشاید و به تبعیض و بی*#*عدالتی در برقراری نظمی یکپارچه و از بالا به پائین راه نمیدهد و هر عضو جامعه صرف*#*نظر از جنس و طبقه و قومیت و دیانت و امثالهم احساس میکند در تحقق نظم سهیم و دخیل است. در سامان سیال دمکراتیک همه زنان و مردان میتوانند آزادانه و مستقل و همبرابر در پی تامین منافع و تعلقات متنوع*#*شان باشند و هویت خودخواسته خویش را در حریم مدنی رقم زنند و در عین حال احساس نکنند تحت مدیریتی تحمیلی روزگار می*#*گذارنند و مجبورند جز آنچه می*#*خواهند ابراز دارند و به منصه*#*ظهور رسانند.

وقتی زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر از طریق مکانیسم انتخابات به مشارکت خودخواسته در عرصه تمشیت زندگی یکدیگر تن میدهند، بدان معنا است که اقتداری سیاسی در کنار حضوری فعال برای تحقق ترقی جامعه از رهگذر تامین منافع و تعلقات متنوع آنان پا می*#*گیرد. در اینجا حاکمیت نمیتواند محدود و منحصر به خواست شخص یا طبقه یا جناحی خاص باشد و بلکه کارگزاری حاکمان برای تامین مصالح و خواست*#*های مردمان در همه ابعاد است که نظارت جمعی را بر تمامی عرصه های زندگی اعمال میکند و البته تحمیلی نیز نمی*#*نماید.

زنان در پرتو انتخابات دمکراتیک خاطرجمعند که مردان قدرت را قبضه نکرده و صرفا ملاک حق و حقیقت در این عرصه نیستند و قدرتی بلامعارض و فاقد نظارت ندارند. همین جاذبه است که آنان را به مشارکت سیاسی وامی*#*­دارد و قدرت را به اقتدار مبدل میکند؛ زیرا حق پیگیری تعلقات*#*شان را همچون مردان به رسمیت شناخته و در غفلت از یک جناح اجتماعی به نفع جناج دیگر به هیچگونه خشونت و جباریتی تن نمی*#*دهد. در این حال حتی قرار نیست قدرتی ثانویه نظیر طبقه اشراف میان حاکمیت و این زنان و مردان وساطت کند؛ زیرا دمکراسی به بلوغ و اشراف کلیه زنان و مردان در تامین و تحقق سرنوشت مشترک*#*شان مومن است و این موهبت را نه انتسابی که همچون تحصیل و اشتغال، اکتسابی می*#*انگارد.

اقتدار چون از رهگذر مشارکت سیاسی زنان و مردان آزاد و مستقل و همبرابر در تامین سرنوشت مشترک*#*شان رقم خورد، دیگر به قدرت تصنعی و اجباری و تحمیلی نمی*#*ماند و تحققش هزینه و زور بر نمیدارد و قرار نیست حاکمانش دائما به کنترل تابعان بیندیشند و پاسدار تمرکز قدرت یکجانبه باشند و تداوم زندگی را متاثر از اعمال حاکمیت مستقیما از بالا به پایین انگارند.

برابری و آزادی و استقلال شهروندان زن و مرد در سایه مشارکت مدنی آنان در امر انتخابات سیاسی بر می*#*آید و همین مشارکت هم دستمایه تحقق سامانی مقتدر میشود که از اعمال قدرتی تمامیت*#*خواهانه و یکجانبه و تبعیض*#*آمیز بر کنار است. لایروبی مستمر مجاری ارتباطات انتقادی میان تشکل*#*های مدنی با منافع و تعلقات خاص خودشان سبب میشود زنان و مردان شهروند بتوانند به اجرای زندگی پرداخته و آزادی و استقلال و همبرابری را در نواخت ساز آن، برهه*#*های ترنم نوسازی تمدن و تاریخ بیابند. از این رهگذر ثروت و قدرت و منزلت و معرفتی نصیب تک*#*تک زنان و مردان شهروند میشود که تنها با توانائی*#*های اعضای متعلق به اشراف*#*سالاری*#*های باستان و البته منهای نخبه*#*گرائی و بی*#*عدالتی*#*های آن قابل قیاس است و حاکمیتی در این پرتو پا می*#*گیرد که برآورنده آرزوی تمامیت*#*خواهان و البته نه منتهی به خودکامگی، بل از طریق مشارکت آحاد زن و مرد جامعه و قانونگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی خودشان بر آن مختوم به توسعه پایدار می*#*سازد.

مزیت مشارکت دمکراتیک زنان و مردان در تعیین سرنوشت خودشان این است که پیگیری منافع و تعلقات شخصی را با تحقق مستمر نوسازی جامعه مقابل می*#*نشاند و نوعی تشریک مساعی فراهم می*#*آورد که نه تحمیلی و نوعی است و نه خطرپذیری در کنشگری را فارغ از گفتمان خرد جمعی ساخته یا خرد جمعی را محدود کننده آزادی و استقلال و همبرابری آنان می*#*نماید. اساس صنفی برنامه*#*های حزبی چون در انتخابات دمکراتیک به وفاق بر سر تحقق اهداف جمعی به کارگزاری خود زنان و مردان شهروند تشکیل*#*دهنده همان اصناف و احزاب بر حسب حاکمیت تفویضی*#*شان به قدرت خودخواسته تبدیل شود، حد بهینه ای از انطباق و توفیق و یگانگی و پایداری را برای جامعه فراهم می*#*آورد. تحقق خیر همگانی از این زاویه به اجماع اکثریت بر سر طرق تامین منافع و تعلقات*#*شان بر می*#*گردد و امری تصنعی یا تحمیلی نمی*#*نماید که بی*#*اخلاقی و نافرمانی به بار آورد.

مشارکت زنان و مردان شهروند در تعیین آزادانه و مستقل و همبرابر سرنوشت مشترک*#*شان هم مانع از بروز جباریت و خودکامگی است و هم نمی*#*گذارد نابهنجاری و بی*#*سازمانی جامعه را فراگیرد. جاذبه تامین منافع و تعلقات در این فضای لیبرال به تشریک مساعی اکثریت زنان و مردان شهروند چنان حکم میدهد که نظمی خودخواسته را چونان پیامد ناخواسته تعاملات همین آحاد آزاد و همبرابر و مستقل ساخته و بلکه هویت آنان را با این عناصر بر می*#*سازد و آزادی و همبرابری و استقلال را چونان برهه*#*های این برساختگی، دستمایه برساخته شدن خویش نیز می*#*یابد.

ارزش خطیر دمکراسی مشارکتی در تامین آزادی و استقلال و همبرابری زنان و مردان شهروند نهفته است که ضمنا نافی خودکامگی و تمامیت*#*خواهی نخبگان سنتی نیز هست و نابرابری ثروت و قدرت و منزلت و معرفت زنان و مردان را بر نمی*#*تابد. آزادی و استقلال و همبرابری زنان و مردان شهروند نیز به آزادی گردهمائی*#*های آنان در تشکل*#*های مدنی باز می*#*گردد که چون تامین منافع و تعلقات صنفی را در قالب رقابت*#*های حزبی به توفیق جمعی از رهگذر برنامه*#*های سیاسی خودخواسته سوق میدهد، فرهنگی پایدار از نوسازی تمدن را پیش پای آحاد جامعه می*#*نهد. چنین است که طلیعه خرد دوجنسیتی در عصر جهانی شدن از مشرق مشارکت مدنی سر میزند.
-->
نویسنده : دکتر عباس محمدی اصل
درح خبر : 1394-11-06
بازدید : 5063



نظر کاربران :


نظر شما در باره این خبر :



اخبار مرتبط :

گزارش از نشست «معرفی و نقد کتاب شناخت هویت زن ایرانی» 
حلقه کتابخوانی صلح 
پیشنهاد نوروزی عصمت عباسی: رمان «در جستجوی فرخنده» 
کتاب‌های تازه نشر روشنگران از بیضایی تا یک کتاب انتخاباتی 
گامی به سوی بی‌سالاری 
جنسیت، قدرت و سازمان اجتماعی 
جنسیت، تکثرگرائی و انتخابات 
جنسیت، تحزب و تمامیت خواهی 
جنسیت و انتخابات ملی 
جنسیت و مقتضیات انتخابات دمکراتیک  
جنسیت، تجربه مشارکت و جهان بینی سیاسی  
جنسیت، اگزیستانسیالیسم و انتخابات  
جنسیت و همبرابری در انتخابات (یادداشتی اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل) 
جنسیت، همدلی و شایسته سالاری 
جنسیت و انتخابات آزاد (یادداشت اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل) 
جنسیت و اقتدار انتخاباتی 
انتخابات مشارکتی و پدیداری به نام زن 
جنسیت، انتخابات و نفی خودکامگی 
سانسور یا جامعه پذیری زبان 
نفوذ زنان بر انتخابات 
زبان سانسور و سانسور زبان  
جامعه شناسی، عینیت و جنسیت  
جنسیت و قدرت در حوزه عمومی (یادداشتی اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل)  
جنسیت، خصومت و انتخابات (یادداشتی اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل) 
جنسیت و مشارکت در قانونگذاری (یادداشتی اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل) 
جنسیت، تبعیض مثبت و دموکراسی (یادداشتی اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل) 
یادداشت عصمت عباسی به انگیزه صوتی کردن کتاب «اگر بودی میگفتی...» 
روايت ميوه‌هاى درخت كهنسال سنت 
اوتیسم در رمانی با چاشنی عشق، مهاجرت و تنهایی 
گزارشی از مراسم رونمایی و معرفی تازه‌های انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در تئاترشهر 
شهلا لاهیجی: «مطمئن هستم شما نیز «متولد شانزده آگوست»؛ جدیدترین اثر سپیده محمدیان را به جد دوست خواهید داشت.» 
جای بزرگ بیضایی در خانه خالی است 
موقعیت اضطراری و معیارهای اخلاقی در سینمای اصغر فرهادی کتاب شد- روایتی تلخ از مادران اوتیسمی در یک رمان 
رمان «متولد 16 آگوست» به قلم سپیده محمدیان منتشر شد 
شهلا لاهیجی: «بالاخره بخت با ما یار شد...» 
من فارغ از شور انتخاباتى كه وجود دارد به آقاى روحانى راى خواهم داد 
به روحانی رای می‌دهم... 
شهلا لاهیجی از «روایت حوا و خوشه‌ی گندم» می‌گوید... 
تازه‌های نشر روشنگران در بهار 96 
کتاب «جنسیت و فلسفه سیاسی انتخابات» منتشر شد 
بخشی از کتاب صوتی «روایت حوا و خوشه‌ی گندم» 
پیشنهاد نوروزی محمدرضا مرزوقی: کتاب «احساس تنهایی و توتالیتاریسم» 
فضیلتی به نام نامیِ نافرمانی 
محمدیان: «حمید فرخ نژاد» در آشنایی‌ام با فضای جنوب نقش بسزایی داشت 
«چهلم»؛ کتاب برگزیده روشنگران در سال 89  

تماس با ما

بازدید امروز : 444
بازدید دیروز : 3675
بازدید ماه جاری : 42075
کل بازدید ها : 103168
 

کاربران آنلاین :  1
 

  تلفن دفتر فروش : 88723936 - 88722665
  نمابر : 88722665 
  ایمیل : roshangaran68@gmail.com 
  آدرس : خیابان یوسف آباد میدان فرهنگ – خیابان 33 – نبش آماج – شماره 21- واحد 3

کلیه حقوق این سایت متعلق به انتشارات روشنگران می باشد.