جنسیت و انتخابات آزاد (یادداشت اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل)
* یادداشت اختصاصی از دکتر عباس
محمدی اصل
کنون در زیر این پیروزه
چادر کسی را نیست چون خورشید
دختر
کسی دانم به تنهایی نسازد
که تنهایی خدا را میبرازد
ز جنس خویش گیرد هرکسی
جفت
خدایست آنکه بییار است و بیجفت
"سلمان
ساوجی"
انتخابات
آزاد به عنوان دستاورد جامعه مدنی، عالیترین
میراث فرهنگ مشارکتی است که زنان و مردان را در تعیین سرنوشت مشترکشان
قوی دست ساخته و از این طریق به پا گرفتن توسعه پایدار حکم میدهد.
متقابلا توسعه پایدار به انتخابات آزاد شهروندان بها میدهد
و بنابراین انتخابات آزاد و توسعه پایدار، اول و آخر جابجا شونده چرخه دمکراسی به
شمار میآیند.
بدون
انتخابات آزاد، زنان و مردان نمیتوانند در تعیین سرنوشتشان
مشارکت ورزند و لذا از خودکامگی دچار اضطراب میشوند
و به انفعال یا تلاش برای تغییر شرایط عینی جهت دستیابی به امنیت خاطر میگرایند.
در این صورت اهمیت دمکراسی برای حفظ نظم مشارکتی، شهروندان زن و مرد آزاد و
همبرابر و مستقل را به پاسداری از روند انتخابات آزاد فرا میخواند.
احساس
مالکیت زنان و مردان بر تعیین سرنوشتشان برای آنان احساس آزادی هم به بار میآورد
و همیاری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی آنان را دستمایه فرهنگ پیشرفت میسازد.
آزادی به تشریک مساعی همگانی و صمیمانه زنان و مردان در روند توسعه پایدار جان میدهد
و در غیر این صورت چون هر کس به راه خود میرود،
نه تنها پیشرفت جامعه ناممکن میشود؛ بلکه زمینه برای رشد تمامیتخواهی
در پراکندگی اعضای جامعه نیز فراهم میآید.
آزادی
حاصل از مشارکت زنان و مردان در تعیین سرنوشتشان
از رهگذر حضور در انتخابات ، با تلاش برای ترقی و توفیق فردی از حیث اکتسابگرائی
مشابه است. همین که زنان و مردان بتوانند پایگاه خود را از رهگذر کار و تلاش و
تصمیم و عزم و همت کسب کنند، در سطح کلان نیز میتوانند
آزادی را به نحو اکتسابی در جریان انتخابات آزاد هم در بستره مشارکت در قانونگذاری
و سیاستگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی و داوری کسب نمایند.
انتخابات
آزاد، استقلال فردی و فردیت جمعی زنان و مردان مستقل و همبرابر را همزمان در جامعه
مدنی تامین میکند. در این راستا به موازات کاهش کنترل بیرونی،
پیگیری وجدانی منافع همگانی مانع از انزوا و ازخودبیگانگی زنان و مردان در نتیجه
فشار برای منقادسازی آنان جهت تحقق نوسازی اجباری و از بالا به پایین میگردد.
پیروزی آزادی در جامعه لیبرالدمکرات به فرهنگی متکی است که رشد و سعادتمندی
زنان و مردان شهروند را در گرو مشارکتشان برای نیل به اهداف همگانی و خودخواسته مینهد
و قرار نیست کسی غیر از خودش شخص را به توسعه پایدار مامور کند.
احساس
بیقدرتی اگر نه به تنش روانی زنان و مردان میانجامد؛
بلکه از اقتدار سیاسی حاکمیت نیز میکاهد. در این صورت بیعنایتی
شهروندان به رخدادها و پرداختن قدرت به کنترل آنان سبب میشود
نیروئی از متن مردم برای توسعه پایدار نجوشد و نیروها و امکانات حاکمیت نیز به جای
توسعه پایدار وقف کنترل آنان شود.
زنان
و مردان شهروندی که احساس میکنند در برنامههای
سیاسی نگنجیدهاند؛ دلیلی برای مسئولیتپذیری
در نوسازی اجتماعی ندارند و نیاز به یگانگی این هر دو در سامان اجتماعی، بازآرائی
ترتیبات مدنی را الزامی میسازد. در غیر این صورت ممکن است زنان و مردان
جذب شبهگروههائی
شوند که هر آن دستخوش حرکات تودهای جنونآسا
بواسطه بزرگسازی کاذبشان
توسط پیشوائی گردند که با قدرتش همذاتپنداری کرده و در همنوائی با پرخاشجوئیهایش
هم احساس مهم بودن میکنند.
مشارکت
زنان و مردان شهروند در انتخابات، احساس تعلق ملی آنان را به توسعه پایدار گره میزند
و شائبهای از آمریت مردان بر زنان یا قدرت متمرکز و
خودکامه برای آنان باقی نمینهد. اگر وابستگی کودک به مادر برای رشدش ضروری
است؛ اما به هر حال اگر مادر او را به جریان زندگی و البته نه حسب قانون پدر
بسپارد، خودخواهی و فردیتش را خلاقانه و مبتکرانه به نوسازی زندگی کشانده است.
مشارکت اساس آزادی مردان و زنان در عین عشق متقابل و خلاقیتشان
در زندگی است.
زنان
و مردان در مشارکت انتخاباتی به کشف چیستی و کیستی خود در رابطه با دیگری نائل میآیند.
این رابطه با تماس فیزیکی یکی نیست؛ زیرا ممکن است این زنان و مردان حتی دور از هم
به سر برند، اما در آرمانها و ارزشها
و الگوهائی اجتماعی شریک باشند که به آنها احساس اشتراک و تعلق میدهد.
متقابلا ممکن است زنان و مردان نزدیک هم به سر برند؛ ولی آرمانها
و ارزشها و الگوهائی غریبه داشته باشند. اسکیزوفرنی
جمعی دقیقا از حالت اخیر میزاید که جز به مدد مشارکت مدنی رفع نمیشود.
آزادی
مدنی در پرتو مشارکت انتخاباتی باعث انزوای زنان و مردان شهروند نمیگردد؛
زیرا قرار نیست خودخواهیهایش را در پای مصالح جمعی گردن زند. آزادی
فردی یعنی امکان پیگیری اهدافی نظیر حق مالکیت و کسب منزلت و موفقیت از رهگذر
مشارکت با دیگران و این مهم جز به یاری تشریک مساعی در قانونگذاری و اجرا و نظارت
بدست نمیآید.
کنون در زیر این پیروزه
چادر کسی را نیست چون خورشید
دختر
کسی دانم به تنهایی نسازد
که تنهایی خدا را می*#*برازد
ز جنس خویش گیرد هرکسی
جفت
خدایست آنکه بی*#*یار است و بی*#*جفت
"سلمان
ساوجی"
انتخابات
آزاد به عنوان دستاورد جامعه مدنی، عالی*#*ترین
میراث فرهنگ مشارکتی است که زنان و مردان را در تعیین سرنوشت مشترک*#*شان
قوی دست ساخته و از این طریق به پا گرفتن توسعه پایدار حکم می*#*دهد.
متقابلا توسعه پایدار به انتخابات آزاد شهروندان بها می*#*دهد
و بنابراین انتخابات آزاد و توسعه پایدار، اول و آخر جابجا شونده چرخه دمکراسی به
شمار می*#*آیند.
بدون
انتخابات آزاد، زنان و مردان نمی*#*توانند در تعیین سرنوشت*#*شان
مشارکت ورزند و لذا از خودکامگی دچار اضطراب می*#*شوند
و به انفعال یا تلاش برای تغییر شرایط عینی جهت دستیابی به امنیت خاطر می*#*گرایند.
در این صورت اهمیت دمکراسی برای حفظ نظم مشارکتی، شهروندان زن و مرد آزاد و
همبرابر و مستقل را به پاسداری از روند انتخابات آزاد فرا می*#*خواند.
احساس
مالکیت زنان و مردان بر تعیین سرنوشت*#*شان برای آنان احساس آزادی هم به بار می*#*آورد
و همیاری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی آنان را دستمایه فرهنگ پیشرفت می*#*سازد.
آزادی به تشریک مساعی همگانی و صمیمانه زنان و مردان در روند توسعه پایدار جان می*#*دهد
و در غیر این صورت چون هر کس به راه خود می*#*رود،
نه تنها پیشرفت جامعه ناممکن می*#*شود؛ بلکه زمینه برای رشد تمامیت*#*خواهی
در پراکندگی اعضای جامعه نیز فراهم می*#*آید.
آزادی
حاصل از مشارکت زنان و مردان در تعیین سرنوشت*#*شان
از رهگذر حضور در انتخابات ، با تلاش برای ترقی و توفیق فردی از حیث اکتساب*#*گرائی
مشابه است. همین که زنان و مردان بتوانند پایگاه خود را از رهگذر کار و تلاش و
تصمیم و عزم و همت کسب کنند، در سطح کلان نیز می*#*توانند
آزادی را به نحو اکتسابی در جریان انتخابات آزاد هم در بستره مشارکت در قانونگذاری
و سیاستگذاری و اجرا و نظارت اصلاحی و داوری کسب نمایند.
انتخابات
آزاد، استقلال فردی و فردیت جمعی زنان و مردان مستقل و همبرابر را همزمان در جامعه
مدنی تامین می*#*کند. در این راستا به موازات کاهش کنترل بیرونی،
پیگیری وجدانی منافع همگانی مانع از انزوا و ازخودبیگانگی زنان و مردان در نتیجه
فشار برای منقادسازی آنان جهت تحقق نوسازی اجباری و از بالا به پایین می*#*گردد.
پیروزی آزادی در جامعه لیبرال*#*دمکرات به فرهنگی متکی است که رشد و سعادتمندی
زنان و مردان شهروند را در گرو مشارکت*#*شان برای نیل به اهداف همگانی و خودخواسته می*#*نهد
و قرار نیست کسی غیر از خودش شخص را به توسعه پایدار مامور کند.
احساس
بی*#*قدرتی اگر نه به تنش روانی زنان و مردان می*#*انجامد؛
بلکه از اقتدار سیاسی حاکمیت نیز می*#*کاهد. در این صورت بی*#*عنایتی
شهروندان به رخدادها و پرداختن قدرت به کنترل آنان سبب می*#*شود
نیروئی از متن مردم برای توسعه پایدار نجوشد و نیروها و امکانات حاکمیت نیز به جای
توسعه پایدار وقف کنترل آنان شود.
زنان
و مردان شهروندی که احساس می*#*کنند در برنامه*#*های
سیاسی نگنجیده*#*اند؛ دلیلی برای مسئولیت*#*پذیری
در نوسازی اجتماعی ندارند و نیاز به یگانگی این هر دو در سامان اجتماعی، بازآرائی
ترتیبات مدنی را الزامی می*#*سازد. در غیر این صورت ممکن است زنان و مردان
جذب شبه*#*گروه*#*هائی
شوند که هر آن دستخوش حرکات توده*#*ای جنون*#*آسا
بواسطه بزرگ*#*سازی کاذب*#*شان
توسط پیشوائی گردند که با قدرتش همذات*#*پنداری کرده و در همنوائی با پرخاشجوئی*#*هایش
هم احساس مهم بودن می*#*کنند.
مشارکت
زنان و مردان شهروند در انتخابات، احساس تعلق ملی آنان را به توسعه پایدار گره می*#*زند
و شائبه*#*ای از آمریت مردان بر زنان یا قدرت متمرکز و
خودکامه برای آنان باقی نمی*#*نهد. اگر وابستگی کودک به مادر برای رشدش ضروری
است؛ اما به هر حال اگر مادر او را به جریان زندگی و البته نه حسب قانون پدر
بسپارد، خودخواهی و فردیتش را خلاقانه و مبتکرانه به نوسازی زندگی کشانده است.
مشارکت اساس آزادی مردان و زنان در عین عشق متقابل و خلاقیت*#*شان
در زندگی است.
زنان
و مردان در مشارکت انتخاباتی به کشف چیستی و کیستی خود در رابطه با دیگری نائل می*#*آیند.
این رابطه با تماس فیزیکی یکی نیست؛ زیرا ممکن است این زنان و مردان حتی دور از هم
به سر برند، اما در آرمان*#*ها و ارزش*#*ها
و الگوهائی اجتماعی شریک باشند که به آنها احساس اشتراک و تعلق می*#*دهد.
متقابلا ممکن است زنان و مردان نزدیک هم به سر برند؛ ولی آرمان*#*ها
و ارزش*#*ها و الگوهائی غریبه داشته باشند. اسکیزوفرنی
جمعی دقیقا از حالت اخیر می*#*زاید که جز به مدد مشارکت مدنی رفع نمی*#*شود.
آزادی
مدنی در پرتو مشارکت انتخاباتی باعث انزوای زنان و مردان شهروند نمی*#*گردد؛
زیرا قرار نیست خودخواهی*#*هایش را در پای مصالح جمعی گردن زند. آزادی
فردی یعنی امکان پیگیری اهدافی نظیر حق مالکیت و کسب منزلت و موفقیت از رهگذر
مشارکت با دیگران و این مهم جز به یاری تشریک مساعی در قانونگذاری و اجرا و نظارت
بدست نمی*#*آید.
-->
نویسنده : دکتر عباس محمدی اصل درح خبر : 1394-09-26
بازدید : 5851