* یادداشت اختصاصی از دکتر عباس محمدی اصل
نان و حلوا چیست؟ فرزند و زنت
اوفتاده همچو غل در گردنت
"شیخ بهائی"
ماکس وبر به موضوع اقتدار در انواع کاریزماتیک و سنتی و عقلانی قائل است. پیشوای کاریزماتیک بنا به ویژگیهای منحصربهفرد جسمانی- مدیریتی از نفوذ بیبلامعارض نزد پیروانش برخوردار میشود و این قهرمان مقتدر نزد آنان خصوصا به هنگام تضعیف نهادها و رشد تنشهای اجتماعی امکان بروز و ظهور مییابد. پیشوای سنتی اما بنا به عادات و آداب و سنن بازمانده تاریخی یا تلاش اقتدار کاریزماتیک برای قالبریزی تداوم قدرت در نسلش از اقتدار برخوردار میگردد. اقتدار عقلانی اما به مدد افزایش سطح تخصصیابی شهروندان و تفویض حق حاکمیت آنان به سیاست برای نیل به توفیق اجتماعی مورد توافق همگانی بنا به استخدام بورکراتیک خود این شهروندان صورت میبندد.
در جامعه مدنی، عضویت در تشکلها و بسط آموزش و ارتباطات به تمایزیابی اشخاص اعم از زنان و مردان اجازت میدهد و استانداردهای رفاهی اجازه پیگیری منویات آنان را میدهد. لیبرال دمکراسی در اینجا بنا به مشارکت همبرابر و آزاد و مستقل زنان و مردانی دست میدهد که تفکیکپذیری ساختی امکان پیگیری منافعشان را فراهم آورده است.
امکان حضور زنان در صحنه انتخابات چه به عنوان نامزد یا انتخاب کننده، بر این مبنا به میزان آموزش و تامین اشتغال آنان در جامعهای رفاهی رقم میخورد. در این صورت اکتساب بر انتساب غلبه میکند و وفاداری وجدانی به حاکمیت نه از سر اجبار که از فایده مشارکت مایه میگیرد و اساسا همیاری متخصصان نه آمرانه که به صورت افقی و در قالب گفتمانهای جمعی به هدایت جامعه میانجامد.
کارآمدی سازمان اجتماعی در گرو مشارکت همبرابر و آزاد و مستقل زنان و مردان در انتخابات سیاسی است. مشارکت مدنی در این عرصه مبتنی بر فضائی دمکراتیک است که هر گونه تمامیتخواهی و از جمله خودکامگی مردان را همچون هر قدرت فائقه دیگر نفی میکند. این خودآگاهی از جریان زندگی جامعه مدنی بر میخیزد و وفاداری برمیانگیزد و منافع و تعلقات همگانی را صرفنظر از جنس و طبقه و نژاد و قومیت و دیانت و امثالهم تامین میکند.
هویتهای مدنی به اتکای مشارکت سیاسی از فرصت نوسازی اجتماعی توسط خودشان بر خودشان و برای خودشان برخوردار میگردند. آزادی در این جامعه دستمایه حرکات پوپولیستی نمیشود؛ زیرا منافع و تعلقات صنفی و حزبی از عقلانیتی برخوردارند که منطق حرکات تودهای را بر نمیتابد. نوسازی از این جریان نشات میگیرد و محرک اولیه خود را از صمیمیت وجداوی کلیه شهروندان و پیگیری منافع شخصی از بنای نظم اجتماعی میگیرد.
در غیر این صورت هزینه تحولات غیرمترقبه و جهشی چنان بر اصلاحات برنامهای غلبه میکند که راه بر نوسازی، حداقل بواسطه تکرار چرخههای بازسازی بسته میشود. حتی جابجائی قدرت در دست طبقه حاکمهای نظیر مردان نیز چاره کار نیست و به جز قضاوت صندوق رای میان زنان و مردان، وجود قواعدی ناظر بر تحقق عدالت اجتماعی در طول حکمروائی منتخبان سیاسی نیز لازم است.
بدون مشارکت نمیتوان از زنان و مردانی سراغ گرفت که به عنوان کنشگر، تاریخ را خودآگاهانه همچون جامعه خویش بر میسازند و به برساختگی خویش در این فرایند هم واقفند. متقابلا این مشارکت که به معنای تربیت این کنشگران برای آزادی و استقلال و همبرابری است، در مرحله خاصی از خودآگاهی تاریخی به منصه ظهور میرسد. مردان و زنان شهروند در این پرتو میآموزند باورهای خاصی داشته و آمال مخصوصشان را پی گیرند. پذیرش امور و چیزها از سوی اینان مسلم فرض نمیشود و بلکه به استدلال در زمینه ارتباطشان با منافع و تعلقات خاص باز میگردد. در غیر این صورت زنان و مردان صرفا تودههائی را تشکیل میدهند دستمایه حرکات تودهای و لذا بسیار آماده برای تبدیل به جریانات پوپولیستی.
دمکراسی و برابری مقتضای مشارکت همبرابر و آزاد و مستقل زنان و مردان در امر انتخابات و از این طریق، مشارکت در تصمیم گیریهای سیای و اجرا و نظارت اصلاحی بر آنها است. بدون این امکان انگار جامعه به اجبار و فشار پیوند میخورد و منافع فردی در مصالح جمعی گم می شود و نمی توان امتیازات منزلتی را از میان برداشت.
مشارکت، دولت را کارگزار ملت میسازد و تحرک طبقاتی را میافزاید و مطالبات مدنی را رونق میبخشد و خشونت سیاسی را تقلیل میدهد یا قابل کنترل و تعدیل میسازد. انتخاب شهروندان مردن و زن در پرتو مشارکت انتخاباتی، معنا و امکان و وسعت مییابد و این همه به تشیید پیوندهای اجتماعی یاری میرساند. بدون مشارکت همگانی در انتخابات حتی ممکن است حاکمان به خانهتکانی علیه یکدیگر به هزینه ملت و بلکه نابودی آن بپردازند و چون شهروندان را از تصمیمگیریهای خویش دور میبینند، در تدارک جمعی آنان به سوی اهداف فردی خویش صرفا خودکامگی پیشه سازند. تلاش این حاکمیت در تضعیف طبقه متوسط به تبع تشدید فاصله طبقات بالا و پایین، یکی از دستاوردهای این زمینهسازی جهت تسهیل حرکات پوپولیستی است.
وقتی حاکمیت از رهگذر مشارکت انتخاباتی، کارگزار مسئول زنان و مردان شهروند باشد، میتوان شاهد بالا گرفتن شدت نوسازی جامعه بواسطه رشد آمال این شهروندان و امکان آزادانه تحقق آنها به مدد مساعی خودشان و به یاری دولتی پاسخگو باشیم. وفاداری به قانوان خودخواسته در این شرایط از کاهش تعارض بر سر منافع و تعلقات زنان و مردان حکایت میکند که بواسطه خرد گفتمانی از تمرکز قدرت جلو میگیرد و توسعه پایدار را میدان و مساعدت میدهد.
نویسنده : دکتر عباس محمدی اصل
درح خبر : 1394-09-13
بازدید : 6178