** با توجه به بحران اقتصادی نشر و وضعیت نامساعدی که گریبانگیر ناشران شده، چرا چندسال است از حضور در نمایشگاه بینالمللی کتاب که تنها راه تامین بخشی از هزینههای نشر است، امتناع میکنید؟
به گمان من یکی از دلایلش نوعی لجبازی یا عدم تفاهم یا عدم همکاری بود که بین دولت نهم و مسئولین وزارت ارشاد وجود داشت و اصولا تغییر محل نمایشگاه به مصلی یکسال به تعویق افتاد. دراصل به دلیل فشارِ بخش فرهنگی انجمن شهر که به هواداری از ناشران نمایشگاه برخاسته بودند، نمایشگاه در محل دائمی نمایشگاهها برپا شد. رئیسجمهورِ وقت؛ آقای احمدینژاد گفتند که به هر قیمتی شده نمایشگاه را به مصلی منتقل میکنند. این درحالیست که در دنیا نمایشگاهها با نظر ناشران اداره میشود؛ چون آنها صاحبان نمایشگاه هستند. مسئولین وزارت ارشاد می بینند که در نمایشگاه فرانکفورت، قدرت به دست ناشران است حتی علیرغم اینکه بخشی از بودجه توسط وزارت امور خارجه تامین میشود، ناشران میتوانند از حضور کشوری در نمایشگاه خودداری کنند. حتی اگر گاهی هم پیشنهاداتی در جهت حضور بعضی از کشورها در نمایشگاه داده شود، اگر اتحادیه و ناشران نخواهند، حضور صورت نمی گیرد. در نمایشگاه بینالمللی تنها وظیفه دولت فراهم آوردن امکانات و تسهیلات برای نمایشگاه است. بعنوان مثال در نمایشگاه فرانکفورت شهرداری شهر فرانکفورت کارش فراهم آوردن وسیلهی حمل و نقل به نمایشگاه است. مثلا ظرف دو- سه سال اخیر ترنهای شهری و زیرزمینی به داخل نمایشگاه میآیند؛ به این معنی که وقتی شما در ایستگاه نمایشگاه از ترن خارج میشوید در حقیقت در سطح نمایشگاه هستید. بیآنکه مطلقا در داخل شهر، ترافیکی ایجاد کنید یا مزاحم دیگران شوید. البته در ساعات پایانی نمایشگاه، ایستگاه ترن شلوغ میشود که امری طبیعی است اما در همان ساعات هم تعداد ترنها را برای خارج کردن مردم از محوطه نمایشگاه به چندبرابر میرسانند. این درحالیست که سه روز اول نمایشگاهِ 5روزهی فرانکفورت تنها مخصوص خواص و اهالی قلم است؛ ناشرانی که برای عقد قراردادهای کپیرایت میآیند، نویسندگان که برای حضور در غرفهها در نمایشگاه حاضرند، طراحان اهالی سینما که آثار خود را به نمایش میگذارند، سخنرانان که برای انواع سخنرانیهای آزاد و بیمحدودیت در نمایشگاه هستند و بطور خلاصه علاوه بر کتاب، تمامی جنبههای فرهنگ در نمایشگاه حضور دارد. آخرین سالی که در نمایشگاه فرانکفورت بودم بیش از دوهزاروپانصد برنامه در نمایشگاه برگزار شد، از سخنرانیهای تند سیاسی گرفته تا نمایش فیلمهایی که در بیرون امکانِ دیدن آن نیست. از تنوعهای غذایی و خدماتی که دیگر نمیشود آنها را برشمرد، اما نه به آن صورت که گویا سال گذشته پرفروش ترین غرفه در نمایشگاه تهران، غرفه ساندویچ هانی بوده است! به هیچ وجه قصد اهانت در کار نیست. قبلا حتی در نمایشگاه دائمی هم وقتی ساعت نمایشگاه به پایان میرسید با تودهای از پاکتهای خالی پفک و خوراکیهای دیگر در سطح نمایشگاه روبرو میشدیم. بگذریم...
سوال شما این بود که چرا در نمایشگاه حاضر نمیشوم. بعد از پایان دولت نهم و لجبازیهای گاه غیرمنطقی همگان گفتند مصلی برای نمایشگاه مناسب نیست. علتش هم اینست که این محل برای نمایشگاه ساخته نشده. بلکه برای برگزاری نمازهای بزرگ جماعت است که در روزهای مقدسِ بخصوصی برگزار میشود، برای یک روز و تنها چند ساعت. طبقات نمایشگاه یکسان نیست، بالا و پایین دارد، اتومبیلها، وسایل نقلیه حتی چرخهای حمل کتاب نمیتوانند به آسانی به غرفهها برسند و باید به وسیلهی دست حمل شوند، فاصلهی درهای ورودی تا محوطه نمایشگاه بسیار زیاد است. سالنهای نمایشگاه نیز بسیار طولانی و غیرقابل تفکیک هستند. تنها ما نگفتیم، خودِ مسئولان از رئیس جمهور گرفته تا وزیر ارشاد و رئیس نمایشگاه گفتند و گفتند و گفتند که این محل، مناسب نیست و اعلام کردند که سال بعد در اینجا نخواهد بود. اما آن سال و سالهای دیگر هم در همانجا برگزار شد. انگار حرفها و قولها تنها برای خوشحال کردن موقت مردم است. با توجه به این امر و اینکه تعداد کتابهای جدید ما بسیار اندک بوده و تعداد کتابهای مجوز نگرفتهی ما که دلیل آن هم معلوم نیست بسیار زیاد بوده، خلاصه به عنوان اعتراضی به مسایل مربوط به فرهنگ کتاب و ناشر از شرکت در نمایشگاه چندسالی است که خودداری کردهام و حاضر نیستم آنطورکه یکی از ناشران نصیحتم میکرد به این وضع عادت کنم که قولی بدهند و اجرا نکنند، از تساهل در کتاب بگویند و به مرحله عمل در نیاید، از آزادی قلم و بیان بگویند و هیچ رویداد تازهای رخ ندهد، از سپردن کار به ناشران سخن به میان آید اما نظارتها همچنان برقرار باشد. قصه اینست. آیا نباید از مسئولین سوال کرد که چرا؟؟!!
** گذشتن از یک مبلغ کلان نقدینه فروشی باعث می شود که شما از نظر مالی متضرر شوید...
بله. ما بیش از 60 تا 70 میلیون تومان در نمایشگاه فروش داشتیم. صرف نظر از این میزان نقدینگی شاید به نظر بعضیها جنون باشد. اما یادمان باشد که خودِ من گفتهام ناشر شدن و به مقوله قلم دل بستن، خود نوعی عاشقی است که به جنون میماند. میدانید در زبان سانسکریت، عاشقی و دیوانگی یک کلمه است. و ما عاشقانِ فرهنگ شاید دیوانگانِ دوران خود هستیم.
درح خبر : 1394-02-19
بازدید : 7838