با سلام، دو خبر مهم برای شما دارم؛ یک خبر خوب و یک خبر بد.
مثل وقتی که بچه بودیم و قرار بود چیز بدمزهای را بعنوان دوا به خوردمان بدهند معمولا یک خوراکی خوشمزه را کنارش میگذاشتند و یا وعدهاش را میدادند. البته اول باید دوای بد مزه خورده شود. ما هم به همین سیاق اول خبر بد را میدهیم.
خبر بد! علیرغم پیگیری مکرر مدیر مسئول روشنگران و مطالعات زنان و مراجعهی دائمی به ادارهی کتاب برای شنیدن یک خبر خوبِ یک کتابِ مجوز گرفته و باز به رغم آنکه از میان پنجاهوپنج کتاب بلاتکلیف (بلی واقعا 55 کتاب با سرنوشتی نامعلوم) و برغم سیواندی سال تجربه و دیدن چهرههای متفاوت در مقام وزارت و معاونت و مدیریت ادارهی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و داشتن تجربهی کافی و آشنایی کامل با خطوط قرمز و انطباق آنچه آمادهی انتشار کردهایم با مفاد قانون اساسی و مصوبههای شورای انقلاب فرهنگی و البته با حفظ حقوق شهروندی تا آن حد که قانون اساسی فعلی علیرغم کمبودهایش به او بعنوان شهروند داده است، با پاره کردن هفت دست لباس آهنی و خسته و عاجز کردن مدیران و کارمندان ادارهی کل کتاب، هنوز هیچ توفیقی به دست نیاوردهایم. به همین خاطر بر آن هستیم برای جلوگیری از یاس کامل که عاقبتش افتادن در گودال افسردگی و دلسردی در کار است و یا خدای ناکرده دست شستن و «دشمن شاد شدن» اقدام تازهای انجام دهیم.
حالا میخواهم خبر خوب را بدهم، آماده باشید!
تصمیم گرفتهایم تعدادی از کتابهای روشنگران را با سیدی و بصورت شنیداری تقدیم شما کنیم تا شما هم با خرید آنها و هدیه نوروزی دادن آن به دوستان و عیدی بگیران، هم دوستانتان را با ارائهی نحوه تازهی کتاب شنیدن خوشحال کنید و هم با خریدتان از روشنگران، ناشری را که پیوسته در پی انتشار کتابهایی بابطبع و سلیقه و نیاز شما خود را به آب و آتش زده و در لیست مزاحمهای دائمی و ناشران دردسرساز قرار گرفته، حمایت کرده باشید و نشان دهید که اجازه نمیدهید به زمین بخورد و دیگر نتواند بلند شود.
برنامه فعلی شنیداری کردن کتابها برای ما یک آزمون و یک «جایگزین» است در جبران بیکتابی یا کمکتابی و باید پاسخ اقتصادی مناسب را بدهد چون سعی کردهایم قیمت کتاب با سیدی را خیلی گران نکنیم تا از پسِ خرید آن برآیید و گرانی را بهانهی نخریدن نکنید. گفته باشم برای هدیهی نوروزی خیلی مناسب است.
کتابها عبارتند از «سلاخ خانهی شمارهی 5» اثر کورت ونه گات، «پسین شوم» نوشته محمدرضا مرزوقی، «اگر بودی میگفتی...» نوشته عصمت عباسی و «چهلم» نوشته سپیده محمدیان.
اگر این برنامه موفق شود، کتابهای دیگری را نیز شنیداری میکنیم. البته اگر شما بگویید و بخواهید از کتابهایی که منتشر کردهایم چه کتابی را...
ناگفته نماند که چند کتاب دیگر را هم برای گرفتن مجوز آماده کردهایم اما چون امید چندانی به دریافت مجوز نداریم نام تمام آنها را فعلا فاش نمیکنیم اما انشاالله دو کتاب دیگر از نمایشنامههای بهرام بیضایی را منتشر میکنیم به نامهای «هشتمین سفر سندباد» و «دنیای مطبوعاتی آقای اسراری».
فکر نمیکنم به دلیل کم بودنِ تعداد کتابهای منتشر شده امسال در نمایشگاه شرکت کنیم. البته اگر در مصلا باشد ما خودمان تحت هیچ شرایطی شرکت نمیکنیم و اگر در جای دیگری باشد مسئولان به دلیل کمبود تعداد کتابها، جا و مکان مناسب به ما نمیدهند. به قول «ونه گات» در کتاب «سلاخ خانهی شمارهی 5»: «آری رسم روزگار چنین است!!»
راستی تا یادم نرفته گفته باشم، مبادا سیدی را از طریق تکثیر غیرمجاز به دوستی بدهید که در این صورت ظلم بزرگی به صاحبان اثر و روشنگران کردهاید. ما به شما شک نمیکنیم و با شما تا پایان هستیم.
دوستدار همه شما خوبان و دوستداران روشنگران
شهلا لاهیجی
درح خبر : 1393-11-29
بازدید : 6535