شهلا لاهیجی: در برههای که نیرو و انرژی برای فعالیتهای اجتماعی به اندازه کافی هست و حرفی هم برای گفتن داریم و نیروی فکریمان هنوز زایاست، اما جسم بازی درمیآورد و رو به کهولت است، ما با پیری مواجه شدهایم و اینطور است که از پیری نفرت پیدا میکنیم. من یک زمانی پیری را دوست داشتم و فکر میکردم این دوران، سالهای امنیت ماست و سنینی است که در آن خیلی چیزها دیگر تابو نیست و میتوان آزادانه تجربههایی داشت بدون ترس از خطراتی که در جوانی تهدیدمان میکرده اما انکار نمیتوان کرد که امروز که به این دوره نزدیک شدهام، دیگر نگاهم به پیری اینطور نیست. ناتوانی جسمانی دردآور است بهخصوص که توان فکری داشته باشی و جسمت یاری نکند. نفرت از ضعف بدن، حسی است که من اینروزها با اندیشیدن به دوران پیری و کهنسالی دارم.