زیبایی چیست؟
چرا و چه چیزی انسان را به یک محله یا یک ساختمان ویرانه و قدیمی جلب میکند؟چرا وقتي وارد حياط مدرسه چهار باغ اصفهان مي شوم بي اختيار احساس آرامش مي کنم؟ خستگي را فراموش کرده و احساس آشنائي با آن دارم؟ اما با ورود به ساختمان فرودگاه جدید تهران احساس گمشدگي میکنم و بي دليل دغدغه و خستگي مفرط آزارم مي دهد. آیا این تاثیرات نتیجه طرح ساختمان و معماری آن است؟آیا نوع تاثیرو ارتباط معماری و ساختمان برهمه انسانها یکی است یا هرکس به آوا و پیام متفاوتی از یک ساختمان پی میبرد؟ فرهنگ یک جامعه چگونه زیبایی را تعیین میکند و در مقابل معماری چگونه برما و فرهنگ جامعه تاثیرمیگذارد.
این کتاب کاوشی برای یافتن جوابی به این سئوالات است و باید گفت که تنها قدم اولیه ایست در این راه. و اما چند اصل مهم در راه این تحقیق مدنظر بوده اند:
1.سعی کرده ام که طبق معمول از صفر شروع نکنم. یعنی ببینم دیگران قبل از من برای یافتن جواب به آن سئوالها چه کرده اند.
2.سعی کرده ام فقط به طرح مسئله و تئوری نپردازم بلکه هر چه را که مطرح شده با شواهد عملی بسنجم. این گذر از تئوری به عمل و بالعکس خود مسئله مهمی را در محیط تحقیق علمی ایران مطرح میکند که تازگی دارد و باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
3.سعی کرده ام که ضمن برداشت و مطالعه آنچه در این زمینه در دیگر نقاط دنیا صورت گرفته آنرا با فرهنگ و گذشته خود اجین کنم. پس وقتی از زیبایی صحبت میکنم مقصودم زیبایی ایرانیست که با دیگر نقاط جهان گفتگو میکند.
4.سعی کرده ام که با سخنی ساده مسائل را مطرح کنم که بتوانم گفتگویی با اغلب افرادی که دست اندرکار فرهنگی هستند برقرار سازم تا تنها گروهی که حرفه شان معماریست. گاه از طنز، شعر و داستانسرایی استفاده شده تا خواننده از سنگینی بحث فارغ شود. بهمین خاطر از همان آغاز سعی شده که مفاهیم را روشنتر بیان کنم. "نقد یعنی محک زدن عنصری براساس مفاهیم مشترک. اما در معماری ایران هنوز این مفاهیم مشترک دقیقاً روشن نشده است. پس سعی من در این مقوله بیشتر تعیین و درک آن مفاهیم مشترک است که بتوان ساختمانهای گوناگون را با آن سنجید.از طرفی، تشریح سبک معماری و شهرسازی نمیتواند به گسستهای عمدی و سهویآثار تاریخی ما اشاره نکند. بنابراین تنظیم مفاهیم مشترک معماری ایران باید نه تنها به میراث فرهنگی باقیمانده ما، بلکه به آنچه از بین رفته نیز بپردازد."
در خاتمه بگذارید به چند جمله ای که درباره زیبایی آورده شده است اشاره کنم:
وقتی فرد یا جامعه موضوعی، انسان، شئ یا طبیعت را بفهمد و آنرا درک کند با آن احساس نزدیکی خواهد کرد و آنرا زیبا میبیند. بقول نوافلاطونیان جان آنگاه که با چیزی یا فکری روبرو شود که آشنای اوست احساس تعلق خاطر کرده و لذت میبرد. این ارتباط حسی موجب یادآوری ذات گشته و انسان برداشت "زیبایی" از آن شئ یا فکر میکند. پس اگر زیبایی یعنی "فهمیدن" یک قضیه و فهماندن آن به جامعه میتوان آنرا نوعی وسیله ارتباط جمعی یا زبان تلقی کرد. زبانی که موجب کشف یا دیدن دلو دنیا بصورتی نوین گردد. دیدنی، که ایجاد لذت و تعقل نماید. "تازه ای" که "خاطرات" را یادآور باشد و "آشنایی" که همیشه "تازه" بماند. تعقل موجب کشف انسان و دنیا گردیده و موجب بازگشت ما به انسانیت خود میگردد. از اینرو انسان تعقل (نیکی ) و زیبایی را مترادف میبیند.
درح خبر : 1393/06/31
بازدید : 7612