سهیلا قربانی: هفتمين نشست از سلسله برنامه هاي روخواني از نمايشنامه هاي بهرام بيضايي به همراه معرفي تازه هاي انتشارات با حضور محمد رحمانيان، عليرضا مجابي، عصمت عباسي، طناز طباطبايي، عليرضا محمودي ايرانمهر، محمدرضا مرزوقي، سپيده محمديان، اميد روحاني، حميد فرخ نژاد، پرينوش صنيعي، نوشين خراساني، نرگس محمدي، نگار اسكندرفر، غنچه جودي، طاهره صديقيان، مرجان شيرمحمدي و سهيلا فرزين نژاد در فرهنگسراي نياوران برگزار شد.
در ابتداي برنامه، هادي سروري با همراهي گروهش، بخشي از نمايشنامه «افرا» بهرام بيضايي را اجرا كرد.
شهلا لاهيجي؛ مدير انتشارات روشنگران و مطالعات زنان بعد از اجراي نمايشنامه «افرا» ضمن خوشامدگويي به حاضرين گفت: «اگر بیضایی معجزه گر کلمات است، رحمانیان کسی است که در صحنه معجزه می کند.» لاهيجي با اين مقدمه از آقای رحمانیان دعوت كرد تا درباره بهرام بیضایی سخن بگويد.
** محمد رحمانیان: «بیضایی عصبانی نیست، او تنها يك روایتگر است»
دیدگاه بیضایی درباره جامعه باعث شد تا هم از سوی روشنفکران و هم از سوی دولت و منتقدان حرفه ای مورد غضب قرار بگیرد. بسياري بیضایی را متهم به جامعه ستیزی کردند. امروز به جایی رسیدیم که گاهي با خودم می گویم چرا با این جامعه نباید ستیزه کرد؟! جامعه ی تصويرشده توسط بیضایی در آثارش که افرادِ دگراندیش نسبت به زندگی با موقعیت اجتماعی متفاوت در آن زندگي ميكنند و جامعه پذيراي آنها نيست، با مشكلات زيادي روبرو مي شوند. در چنين شرايطي چرا نباید با آن جامعه ستیزه کرد؟! جامعه ي «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» یکی از بهترین آثار بیضایی، جامعه ای است که در دست لمپن هاست و اگر نسبت به آن جامعه خوش بین نیست قهرمانش سرانجام زمانی قهرمان می شود که از این جمع کناره می گیرد و کنار مردم واقعی قرار می گیرد. درچنين اوضاعي قطعا بيضايي با آن جامعه در ستيز خواهد بود.»
وي در ادامه افزود: «عده اي تصور میکنند بیضایی خشم خودش را بر جامعه می نشاند، درحاليكه بیضایی عصبانی نیست، او تنها يك روایتگر است. روایتگر جامعه ای که همه ی ما در آن زندگی می کنیم. واقعيت اينست که تمام جوامع تصویر شده ی بیضایی، بی رحم و خشن است. بیضایی نسبت به شرایطی که این جامعه ی خشن به او تحمیل کرده تلخ تر شده. تا جایی که حتي مجبور به مهاجرت شد. قابل درک است که بیضایی در چنین جامعه ای تلخ تر هم مي شود. نمیدانم ایمانش را از دست داده یا نه. تنها امیدوارم هنوز ایمانی برایش باقی مانده باشد. با اين حال اطمينان دارم او مثل همیشه مانند ققنوس از خاکستر سر بر می آورد.»
**شهلا لاهیجي: «متاسفانه به "جانا و بلادور" مجوز ندادند!»
در ادامه مدیر انتشارات روشنگران به آخرین اثر بهرام بیضایی با عنوان «جانا و بلادور» اشاره کرد و گفت: «متاسفانه نمایشنامه "جانا و بلادور" مجوز نگرفت و هر چه تلاش کردیم تا توضیح بدهیم شخصیت های این داستان، اسطوره ای و سمبلیک هستند گوش شنوایی پیدا نکردیم. امیدوارم روزی برسد تا اثر ارزشمندی که بارها در آمریکا اجرا شده و دنیا آن را تحسین کرده، منتشر کنیم و از خواندنش محروم نشویم. اما برای اینکه اثری از بیضایی داشته باشیم قصد داریم نمایششنامه های ضیافت، میراث، سلطان مار، داستان باورنکردنی، سفر به شب، که پیشتر مجوز گرفته بودند، منتشر کنیم.»
**شهاب کاتوزیان
در ادامه برنامه، كتاب «سايه هاي نور» نوشته همايون عالمي معرفي شد. اين كتاب بیانگر سیر تحول زیبایی در معماری ایران است.
شهاب کاتوزیان به نیابت از همايون عالمی در این جلسه حضور داشت و یاداشتی از نویسنده را درخصوص دلیل نگارش کتاب قرائت کرد. (به دلیل طولانی بودن، متن کامل این یادداشت بطور جداگانه منتشر خواهد شد.)
«سعی کردم فقط به طرح مسئله و تئوری نپردازم بلکه هر چه را که مطرح شده با شواهد عملی بسنجم. این گذر از تئوری به عمل و بالعکس خود مسئله مهمی را در محیط تحقیق علمی ایران مطرح میکند که تازگی دارد و باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد. علاوه بر این تلاش کردم با سخنی ساده، مسائل را مطرح کنم که بتوانم گفتگویی با اغلب افرادی که دست اندرکار فرهنگی هستند برقرار سازم تا تنها گروهی که حرفه شان معماریست. در متن گاه از طنز، شعر و داستانسرایی استفاده شده تا خواننده از سنگینی بحث فارغ شود. به همین خاطر از همان آغاز سعی شده که مفاهیم را روشنتر بیان کنم. نقد یعنی محک زدن عنصری براساس مفاهیم مشترک. اما در معماری ایران هنوز این مفاهیم مشترک دقیقاً روشن نشده است. پس سعی من در این مقوله بیشتر تعیین و درک آن مفاهیم مشترک است که بتوان ساختمانهای گوناگون را با آن سنجید.از طرفی، تشریح سبک معماری و شهرسازی نمیتواند به گسستهای عمدی و سهوی آثار تاریخی ما اشاره نکند. بنابراین تنظیم مفاهیم مشترک معماری ایران باید نه تنها به میراث فرهنگی باقیمانده ما، بلکه به آنچه از بین رفته نیز بپردازد.»
**بهروز پاکدامن: «سایه های نور؛ عنوانی کاربردی»
پاکدامن در ابتدای گفته هایش اهمیت عنوانی که مولف برای اثرش انتخاب کرده، متذکر شد و گفت: «سایه و نور در معماری ادوار مختلف، نقش تعیین کننده ای داشته است. چگونگی ارتباط معماری با نور و ایجاد سایه در فضای اطراف، و همچنین مراحل به کارگیری نور در معرفی فضاهای داخلی که شاید بتوان از آن بعنوان «تقدیس نور» یاد کرد، مورد توجه معماران بوده و هست. به همین خاطر «سایه های نور» عنوان کاربردی زیبایی است که عالمی برای این کتاب انتخاب کرده است.»
پاکدامن با اشاره به اینکه نویسنده از منابع و مراجع معتبری در نگارش کتابش بهره برده افزود: «محققان شیوه های معماری را براساس سیر و دریافت شخصی دسته بندی می کنند اما آقای عالمی برپایه یک انتخاب اصولی، از تقسیم بندی شیوه های معماری مرحوم پیرنیا استفاده کردند که خود گویای این مطلب است که تنوع اقلیمی تاثیر به سزایی در معماری ما داشته است. چراکه ثروت ما در گوناگونی اقلیمی، قابل مقایسه با کشورهای دنیا نیست. مرحوم پیرنیا به کمک شرایط اقلیمی و قوم ها، شیوه های معماری را دسته بندی کردند و همایون عالمی نیز از این اطلاعات بهره ی خوبی برد.»
**طناز طبابایی : «هنوز یاد نگرفته ایم از حقوقمان دفاع کنیم!»
طباطبایی ضمن ابراز خرسندی از چاپ فیلمنامه «هیس» عنوان کرد: « متاسفانه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به ما یاد نداده اند چگونه باید بعنوان یک زن از حقوقمان دفاع کنیم. همیشه براساس افکار سنتی بزرگترها که سکوت و دم نزدن را به اعتراض ترجیح داده اند، پیش رفتیم و به آرامی حقوق طبیعی مان را هم فراموش کردیم. «هیس» روایتگر دردهای ناگفته ای است که به دلایل مختلف هیچوقت بیان نشدند. خانم پوران درخشنده بعنوان فیلمسازی که طرح معضلات و آسیب های اجتماعی از دغدغه های اصلی شان به شمار می رود، به سوژه ای پرداختند که همیشه مسکوت نگه داشته شده، و جسارت ایشان در نحوه طرح و بیان چنین مسئله ای قابل تحسین است.»
گفتنی است، فیلمنامه «هیس» بعنوان پروژه تحقیقاتی از سوی آکادمی اسکار به منظور مطالعه و پژوهش درخواست شده است.
در ادامه کتابهای سپیده محمدیان و عصمت عباسی معرفی شد.
**عصمت عباسی
بيشتر كساني كه داستان «اگر بودي ميگفتي» را خوانده اند از من مي پرسند كه چرا قهرمان داستانم را يك زن خانه دار انتخاب كردم. فكر ميكنم دليل اين پرسش، تصوير كليشه اي زن خانه داري باشد كه در ذهن اكثر مردم نقش بسته است. در اين كتاب تلاش كردم تصوير متفاوتي از دنياي خاكستري زنان خانه دار به نمايش بگذارم و نشان بدهم دنیای زنان خانه دار در چارچوب خانه و خانواده هم میتواند رنگ و عطر و بو داشته باشد. راوی داستانم با اينكه غم سنگيني در دل دارد اما تلاش میکند دنیای اطرافش را خوشرنگ ببيند و تلخي زندگي اطرافيان را كاهش بدهد.»
**علیرضا مجابی: «سرگرمی؛ وظیفه مهم هنر و ادبیات»
علیرضا مجابی که معرفی کتاب «اگر بودی میگفتی» را برعهده داشت، گفته هایش را اینگونه آغاز کرد: «به عقیده ی من همانطورکه سرگرمی و حس رضایتمندی، لازمه ی زندگی است، اگر جایگاه سرگرمی در هنر و ادبیات مشخص شود، میتوان در شرایط بهتری درباره کتاب ها صحبت کرد. یکی از بزرگترین مشکلات زنان داستان این کتاب هم در عدم رضایتی است که از زندگی دارند و برای تغییر وضع موجود، تلاش میکنند.»
وی در ادامه به چند نمونه از کهن الگوهای زنان اشاره کرد و گفت: « در این دسته بندی شاید بتوان 4 الگو برای زنان متصور شد. زن به مفهوم مطلقِ مادر، زنِ جنگاور، زنِ مذهبی، و زنِ فریبا که بزرگترین مسئله ی فرهنگ شرق و غرب است. در غرب از این مسئله سواستفاده جنسی می شود اما در شرق این ویژگی زنان بطور کلی فراموش می شود. زنِ این داستان تلاش میکند هم وظایف سنگینی که بردوشش گذاشته شده به خوبی انجام دهد و خودش را در لابلای مشکلاتش احیا کند، و هم عدم تعادلی که در 4 نقش زنان عنوان شد، به تعادل برساند. اما متاسفانه موفق نمی شود و بهترین نمونه تراژیکِ شکست خورده ی این عدم تعادل، زنِ غایبِ داستان است؛ زن جنگاور و دلاوری که بخاطر اعتقاداتش از دنیا رفته و وجود خارجی ندارد.»
شهلا لاهیجی علاوه بر این 4 الگو، به یکی دیگر از نقش های باستانی زنان اشاره کرد و خطاب به علیرضا مجابی گفت: «شما نقش تاریخی و باستانی زن که بعنوان تغذیه گرِ انسان به آن اشاره شده، فراموش کردید. نقش تاریخیِ زن، تغذیه گری است و اسطوره زنانِ اسطوره ای، زنِ مادر است یا زنِ همیشه همسر. ولی هردو حفاظت گر آتشِ خانه هستند. این اجاقِ خانه، نگاه سمبلیک به اینست که زنان، عمودِ خانواده اند. زنی که شما می گویید دو تکه ی ناهماهنگ است درحالیکه او زنِ دیگری نیست، پاره ی دیگری از همان زن است.»
علیرضا مجابی از زبان و طنز بکاررفته در داستان بعنوان یک اتفاق خوب یاد کرد و گفت: «طنز در رمان، مقوله ی پیچیده ای است که اگر با اندیشه همراه نباشد، هر لحظه ممکن است به دره ی فکاهی سقوط کند و خوشبختانه کتاب از این مرزها با موفقیت گذر کرده است.»
وی در پایان با توجه به موضوع آزار جنسی که درباره ی کتاب «هیس» مطرح شده بود،عنوان کرد:«امروز درباره کتاب «هیس» و آزارهای جنسی صحبت شد اما متاسفانه فراموش کردیم در بخش لذت های جنسی هم با یک «هیس» بزرگ و جدی روبرو هستیم. امیدوارم روزی برسد که هنرمندان جسارتِ طرحِ این موضوع را پیدا کنند و به این مسئله بپردازند.»
لاهیجی با یادآوری این مسئله که در کتاب «اگر بودی میگفتی» بحث لذت جنسی مطرح نشده، از علیرضا محمودی ایرانمهر دعوت کرد تا به معرفی کتاب «چهلم» بپردازد.
**علیرضا محمودی ایرانمهر: «زن بعنوان یک مسئله »
عليرضا محمودي ايرانمهر بعنوان معرفي كننده ي كتاب «چهلم» در جلسه حضور داشت. ايرانمهر داستان چهلم را به دو بخش تقسیم كرد و گفت: «بخش دوم اين كتاب پر از اتفاقات و حوادث مختلف است. اما مي توانست اين بخش هم به ظرافت نيمه اول داستان ساختار بهتري داشته باشد.»
ايرانمهر در ادامه گفت: «در كتاب "چهلم" و بسياري از كتابهاي معاصر، زن بعنوان يك مسئله مطرح شده است. البته اين مسئله مي تواند هم نقطه قوت يك اثر باشد و هم ميتواند براي بسياري از آثار آسيب زا باشد. در كتاب "چهلم" جايگاه زن در يك جامعه مدرن تعريف شده و قدرتي كه نويسنده براي زنِ شخصيت داستان قايل شده است. منشا قدرتِ زنِ داستان، جذابيت جنسي نيست بلكه زن بعنوان يك انسان مطرح مي شود. دراصل قدرت اين زن، اصالت انساني در خود دارد.»
وي در ادامه عنوان كرد: « زنِ داستان خود را اسير جذابیت جنسی و نقش بازي كردن براي يك مرد ثروتمند نكرده. بلكه قدرت او حاصل رنجی است که او را به مرز کشف چیستی خود می رساند، حاصل معرفتي که در طول مسیر داستان بدست مي آورد و این مسیر شناخت، با مرگ آغاز می شود؛ مرگی مجازی.»
وي در پايان درباره خط داستان نويسي محمديان چنين گفت: «اینکه هميشه بگوییم بد، بد است و خوب، خوب است هنری نكرديم. مهم نشان دادن چیزی است که میتواند اتفاق بیفتد. در جايي خواندم كه راه عبور از تبعیض تاکید بر حقوق سیاهپوستان نیست؛ بلکه عبور از سیاهپوست بودن به سمت انسان بودن است و این مسیری است که شاید در داستان های محمدیان درحال اتفاق افتادن است.»
**سپیده محمدیان
محمديان نويسنده كتابهاي «روايت حوا و خوشه گندم»، «آمدن، ماندن، رفتن» و «چهلم» صحبت هايش را اينگونه آغاز كرد: «ورودم به عرصه داستان نويسي را مديون خانم لاهيجي هستم. نوشتن هميشه دغدغه ي من بوده و هست و شايد تنها زماني است كه خودِ واقعي ام نمايان مي شود. داستان روايت حوا و خوشه گندم يك كار پژوهشي مرتبط با قتل هاي ناموسي بود. تصور كردم اين سوژه بصورت رمان مي تواند تاثير بيشتري داشته باشد. به همين دليل براي آشنايي بيشتر با رسوم جنوب، از آقاي مرزوقي و فرخ نژاد كمك بسياري گرفتم. درحال حاضر هم سرگرم نگارش كتابي با عنوان جامعه شناسي فيلم هاي اصغر فرهادي هستم و در اين راه از تجربيات دكتر قطب الدين صادقي، عمران عسگري، دكتر اجلالي و تهمينه ميلاني استفاده ميكنم.»
**محمدرضا مرزوقی: « فضیلتی به نام نامیِ نافرمانی»
محمدرضا مرزوقي در معرفي كتاب «روايت حوا و خوشه گندم» چنين گفت: «نقطه عطف اسطوره یا افسانه ی آفرینش همان گناه اولیه است که با خوردن سیب یا گندم ممنوعه اتفاق می افتد. در واقع نافرمانی خود باعث گناه می شود.شايد بد نيست نتیجه گیری اسطوره آفرینش را با وام گرفتن از کتاب "نامه به کودکی که هرگز زاده نشد" اوریانا فالاچی صرفا به یک کلمه که در زبان فارسی بسیار خوش آهنگ و البته همیشه بد سرنوشت بوده خلاصه کنم: نافرمانی. یا فضیلتی به نام نامی نافرمانی. حوا فضیلتی را به بشر آموخت که نافرمانی نامیده می شود. فضیلتی که هر چند غالبا با پایانی تلخ توام بوده اما تغییراتی اساسی در زندگی بشر رقم زده است.»
مرزوقي در ادامه افزود: « محمدیان در رمان "روایت حوا و خوشه گندم" تلاش کرده این فضیلت را در قالب داستانی امروزی برای مخاطب خود به تصویر بکشد. هر چند مثل همیشه این نافرمانی نیز با پایان تلخ سرنوشت غزال همراه می شود. سرنوشتی که با خشونتی موروثی توام شده و شاید به همین دلیل است که این خشونت دائم خود را بازیافت و باز تولید می کند. البته نافرمانی غزال در برابر ترسی است عشیره ای که در رگ و پی هر عضو عشیره محتوم و نهادینه شده. کندن از این ترس شجاعتی وصف ناپذیر می خواهد. یادمان باشد در نظام عشیره ای تنها زنان نیستند که قربانی قوانین خشونت آمیز می شوند. گاه مردان بیش از زنان پادافره این خشونت بی دلیل اما قانونی را با عمل اجباری خود می پردازند.»
وي در پايان گفت: «آنچه در رمان "روایت حوا و خوشه گندم" برایم جالب توجه آمد اقدامی است که غزال به آن می اندیشد و سرانجام تن به آن میدهد. رفتن. کوچ کردن. کندن از شرایطی که دارد نابودت می کند و رسیدن به شرایطی شاید ایده آل تر. اگر در طول تاریخ اسطوره کوچ عملی مردانه بوده، برای زنی که می خواهد جهانی تازه تجربه کند تبدیل به مفری برای نجات و رسیدن به آینده ای روشن می شود. هر چند این آینده ی محتوم سرانجام به مرگ زن منتهی می شود.»
درح خبر : 1393/06/19
بازدید : 7410