* سهیلا قربانی
«چرا رفتی، چرا من بیقرارم؟! ز سر سودای آغوش تو دارم...»
شنیدن مطلع این ترانه با صدای همایون شجریان که در سالن انتشارات روشنگران طنین انداخته بود، کافی بود که بدانند به مقصد رسیده اند.
قرار گذاشته بودیم یازدهم شهریورماه کنار هم ، یاد سیمین بهبهانی را، هرکدام با خاطره ای یا دست کم شعری از او که در گوشه ی ذهنمان سالها جا خوش کرده بود، گرامی بداریم. جمعیت بسیاری همراه شدند. دوستداران سيمين بهبهاني و آثارش دور هم آمدند تا از او سخن بگويند. جمعیتی که با شوق، حتي در بیرون از سالن، تنها به شنیدن صدای دوری از سخنرانان بسنده کرده بودند.
در بين اهالي فرهنگ و هنر، چهره هايي چون غزل تاجبخش، نسرين ستوده،، نرگس محمدي، شهيندخت ملاوردي (رئيش بخش زنان رياست جمهوري و مشاور رئيس جمهور در امور زنان)، بنفشه حجازي، شهلا اعزازي، روح انگيز كراچي، فاطمه راکعی، عيسا سحرخيز، شيوا دولت آبادي، شهناز کریم بیگی، اکرم نقابی، اعرابی، محمدرضا مرزوقي، پرينوش صنيعي، سهيلا فرزين نژاد، هيلا صديقي، سارا محمدي اردهالي، و... حضور داشتند.
بعد از خوشامدگويي شهلا لاهيجي؛ مدير انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، نوشين احمدي خراساني؛ از اعضاي كانون شهروندي ايران سخنراني خود را آغاز كرد.
* نوشين خراساني: روش و منش ایجابی؛ میراث سیمین بهبهانی بود براي ما
از نقش تاثیرگذار خانم بهبهانی در جنبش زنان سخن زیاد گفته شده. بهبهانی در اقداماتی که در یک دهه اخیر در جنبش زنان انجام شده، نقش تعیین کننده ای داشتند. در کمپین یک میلیون امضا، اعتراض علیه لایحه ضد خانواده و یا همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات نه تنها همراه ما بودند بلکه بخاطر رویکرد غیرخطی و غیرایدئولوژیکي، به نوعي نقش اتصال ما زنان در گرایش های مختلف را ايفا مي كردند. همراهی ایشان در تظاهرات و تجمعات ستودني بود. اما نقش بهبهانی صرفا به این همراهی ها محدود نمی شود. میراث اصلی بهبهانی برای ما فعالان جنبش زنان، روش و منش ایجابی بود که ایشان در مواجهه با فضای مردانه اتخاذ می کرد. بهبهانی هم از این منظر که زن بود و هم شاعری که سبکش غزلسرایی بود درفضای ادبی و روشنفکریِ مردانه ی ما در حاشیه قرار داشت اما ایشان هیچگاه از اینکه در فضای روشنفکریِ ادبیِ مردانه در حاشیه بود شکایت نکرد؛ بلکه بجای آن با خلاقیت خلق کرد و درنهایت فضای ادبی را از آنِ خويش کرد و راه را برای بسیاری زنانِ بعد از خودش باز كرد و درنهایت از حاشیه به متن ادبیات معاصر وارد شد. روش ایشان به ما آموخت که بجای گلایه یا شیون سالاری خواهان حقوق زنان باشیم. می توان با تلاش و خلاقیت در عرصه های مختلف فضا را از آنِ خودمان کنیم هرچند که گاهی مجبور باشیم دوبرابر همتایان مرد تلاش کنیم. روش و منش ایجابی ایشان دستمایه گرانقدری است برای ما فعالان جنبش زنان که می توانیم از آن بیاموزیم.

بنفشه حجازی؛ شاعر و پژوهشگر تاریخ در حوزه زنان
* سیمین بهبهانی هیچگاه به افکار تند فمینیستی نزدیک نشد!
در طول دو هفته ای که از درگذشت ایشان می گذرد مجالس ادبی که به یاد ایشان برگزار شده و یا جلسات و شبکه های اجتماعی همگي در غلیان بودند. صحبت های مختلف حتی پاره کردن لحاف های کهنه که همه حاكي از مخالفتش با نیما و طرفداری اش از حمیدی شیرازی در برخی از جلسات به گوش می رسيد.این بحث ها از میزان حضور او در سرزمین ادب ایران و صحنه ی کارزار اجتماع حکایت دارد.
حجازي در ادامه به كتاب «با مادرم همراه» كه سيمين بهبهاني زندگينامه ي خودش را نگاشته بود، اشاره كرد و گفت: «فکر میکنم به کتاب «با مادرم همراه» در زمان چاپ بی مهری های فراواني شده و كمتر نشاني در آن از حضور و فعالیت زنانه ي بهبهاني می بینید. درحاليكه ايشان فرصت زیادی برای نقل فعالیت هایشان در حوزه زنان داشتند. با اين حال هيچگاه به صراحت، کلامی در نفي مردان به کار نبردند و خودشان هم می گویند که حوصله نداشتم به افکار تند فمینیستی نزدیک شوم. در این کتاب فعالیت های حقوق بشريِ ايشان چندان پررنگ نیست و جز مخالفتشان با جنگ و اعدام، به فعاليت هاي زنانه ي ديگرشان اشاره اي نشده است. با اين حال به نظر من هر شاعر، نویسنده و فعال اجتماعی باید زندگینامه ی خودش را بنویسد و هرکدام گزارشگر اوضاع زمانه ی خودشان باشند. بهبهانی در اين كتاب از مادرشان چنين نقل مي كنند: «هرکس در زمان خودش باید حاصل کارش را جمع کند، چون دیگران نه فرصت و نه توان این کار را دارند.»
حجازي با بخشی از گفته های سیمین بهبهانی صحبت هایش را به پایان برد: «آرزو داشتم که روزی جهانم جهان برابری و برادری و خوشبختی باشد. با همین خیالات به کلاس های درسم می رفتم و سعی داشتم که ضمن تدریس دانش آموزانم را شریک آرزوهای خود کنم افسوس که خیلی زود این روزنه امید بر من بسته شد. ناروایی ها آزارم می داد. سرانجام پس از کودتای 28 مرداد سال 32 دانستم که به پوچ دل بسته بودم. پس از سقوط مصدق هر روز منتظر حرکتی می ماندم مگر رفقا تلاش کنند راهی پیدا شود صدایی برآید وقتی باد در شیروانی ها می افتاد و هوهوی آن معرکه می کرد می پنداشتم رفقا که وقتی در تظاهرات خیابانی هزارها نفر بودند از گوشه ای برآمده باشند تا به یاری موتلف خود محمد مصدق بشتابند و درمی یافتم که هیچ نبوده است چون باد. از آن پس از هرچه حزب و هرچه ارمان کناره گرفتم و تا سالیان دراز سر در لاک خود فرو بردم اما صحنه ی شعرم همیشه محل تجمع درماندگان و فرودستان و زخم خوردگان جامعه شد و تا هنگام مرگ چنین خواهد بود.»
روح انگیز کراچی؛ شاعر و پژوهشگر تاریخ ادبیات زنان
*ضمير روشنِ غزل...
كراچي سخنانش را اينگونه آغاز كرد: «من سخنران نیستم برای هیچکس هم مرثیه ای نسروده ام. به حکم دِینی که به خانم بهبهانی؛ مادر شعر زنان امروز ایران دارم در این جمع حاضر شدم و به چند ویژگی شعر او اشاره می کنم. او شاعر غزل سرا بود در زمانه ای که شعر نو نیمایی جریان رو به رشدی داشت و کسی خریدار غزل نبود. با اين حال او شعرش را ادامه داد. شعرخوب، خوب است. فارغ از نامگذاری اش به شعر کلاسیک، نو نیمایی، شعر هجو، شعر امروز، مدرن، پست مدرن، گفتاری، معناگریز و.... شعر باید از لحاظ زیبایی شناسی خوب باشد. چه با وزن و چه بی وزن. شعر در تعريف سیمین بهبهانی اينگونه معنا پيدا كرده است: «شعر، فرافکنی ضمیر یک ملت است. ملتی که اسیر است از پرواز سخن می گوید و ملتی که اخلاق ندارد ادبیات تعلیمی دارد که می تواند داروی شفابخشی باشد.»
وي در ادامه گفت:«63 سال حضور فعالِ سيمين، فرصتی استثنایی بود برای او، و برای ما هم . تا شاهد پختگی شعر و تغییر دیدگاه های او باشیم. نخستین ویژگی ارزشمند این شاعر توجه به مسایل و مشکلات زن ایرانی در جامعه ای سنتی و مردسالار ایران بود. کمتر خانواده ای بوده که به این موضوع توجه داشته باشد. بهبهانی در آخرین کتابش با عنوان «با مادرم همراه» که زندگینامه ی خودشان را نوشته اند با نقشی بسیار زیبا سرگذشت دو زن روشنفکر و فرهنگی و دو زن شاعر و خلاق را در طول 150 سال گذشته، صادقانه پیش روی ما گذاشته است. فارغ از محتوای اشعارش، زبان و بیان زنانه اشعار او و رویکرد زنانه ی او به مسایل اجتماعی کاملا برجسته است. دومین ویژگی شعر او نوگرایی در غزل به لحاظ ساختار و محتوا بود که هم در اوزان عروضی بدعتی ایجاد کرد و هم فضای معنایی تازه ای را در فرم بسته ی غزل فارسی به وجود آورد. سيمين در غزل روایی خود، سرگذشت سیاسی، اجتماعی زمانه ی خود را روایت کرد و آنجا که شعر توان بازتاب این واقعیت ها را نداشت با نثری ساده، روان و زیبا آنها را به صورت داستان و خاطره نگاشت. از ویژگی های دیگر اشعار سیمین بهبهانی صداقت در کلام بود. کمتر زنی است که چنین تجربه ای را دستمایه شعر کند: «چهره سپردم به پیر/ بلکه جوانش کنم. منظر چشمان خلق / آیینه سانش کنم»

نرگس محمدی؛ فعال جنبش زنان و از اعضای کانون شهروندی زنان
* شخصیت سیمین مثال یک منشور چندوجهی بود
صحبت کردن درباره سیمین هم سخت است و هم آسان. سخت چون درباره شخصیت خانم بهبهانی صحبت کردن شخصا برای من کار دشواری است. چون ایشان زن بسیار پرتوان و پرشوری بودند و این پرشوری تنها صفتی برای جوانی او نبود، بلكه ايشان وقتی سنشان بالاتر رفت پرشورتر و پرتوان تر هم شدند و این صفتی برای جوانی شان نبود؛ بلکه برای تمام طول عمرشان بود. ازطرفی هم صحبت کردن درباره ایشان برای همه ی ما آسان است و خیلی صمیمی می توانیم درباره شان صحبت کنیم چون ايشان بسیار متواضع بودند. ايشان با همه گروه ها و اقشار ارتباط داشتند و هیچ صف بندی و مرزبندی نداشتند. شخصیت فراگیری داشت امروز که فکر میکردم تا در برنامه درباره کدام ویژگی بهبهانی صحبت کنم فکر کردم درمورد زن بودن و مادر بودنشان صحبت کنم. ویژگی های زنانه ای که در ایشان متبلور بود. اما دیدم که ایشان تنها یک مادر و یک زن نیست. همانطورکه نمی توان از او تنها بعنوان شاعر یاد کرد. فعال اجتماعی بود و مدافع حقوق بشر. شخصیت ایشان همه ی اینها بود. می گویم صحبت کردن درباره شان سخت است چون مانند یک منشور شخصیت چندوجهی داشت. یک دردمند اجتماع بود و انعکاس وقایع تلخ جامعه تنها در شعر و فکر و بیانش نبود بلکه بعنوان یک فعال وارد عرصه اجتماع می شد و درباره اش اقدام عملی می کرد. سال 86 که موضوع جنگ علیه ایران مطرح شده بود اقای سحرخیز که از بنیانگذاران شورای صلح هستند بخاطر دارند که بهبهانی مشتقانه برای مقابله با جنگ و دفاع از صلح در ایران با تمام وجود در شورای ملی صلح سردمدار بود. برای اینکه ما جنگ طلب نیستیم، ما صلح می خواهیم. از خانم لاهیجی تشکر میکنم که فضایی را فراهم کرد تا ادای دینی کرده باشیم به سیمین بهبهانی.

شهلا اعزازی؛ جامعه شناس و عضو هیئت امنای کتابخانه ی صدیقه دولت آبادی
* سيمين، بانوي شعر و زندگي
شهلا اعزازي درباره جنبه هاي مختلف تاثير سيمين بهبهاني در جامعه ايران صحبت كرد. به گفته ي ايشان مهمترين ويژگي سيمين همراهي اش با همگان بود. وي اضافه كرد كه در يكي از مجلد هاي كتابهاي «تهران» كه توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شد و در آن نويسندگان مختلف شعر، نوشته ،تاريخ و حكايت از تهران قديم را بازمي گفتند؛ از سيمين نيز، داستاني بود. درحقيقت نه داستان، بلكه روايت بود. روايت زندگي او در خانه پدري. روايت تهران آن دوران. روايت او و دايه اش در پس كوچه هاي تهران، خوراكي هاي آن زمانِ تهران بي جنگل آهن و شيشه ، روايت عصرهايي با بوي نم باغچه هاي آب داده شده و تخت هايي مفروش براي نشستن و گپ و گفت هاي آرام و بي دغدغه .روايت ارتباط او با مادرش ، بانو فخرعظمي كه او نيز معلم بود همانگونه كه سيمين بود. ايشان از جنبه هاي ديگر زندگي سيمين سخن گفت. ازجمله رياست او بر هيئت امناي كتابخانه ي صديقه دولت آبادي كه يك كتابخانه ي اختصاصي زنان است. و حضور او در برنامه هاي انتخاب كتاب سال كه توسط همين كتابخانه برگزار مي شد، تا وقتي كه كتابخانه و جايزه ي كتاب سال زنان بود،هميشگي بود.

نسرین ستوده؛ وکیل و فعال حقوق زنان
* ممنونیم سیمین! از بودنت و از سرودنت...
موضوع دیدار ما شخصیت صمیمی و زنانه ای چون سیمین بانوست. سیمین هم مادر بود و هم وجهه ی ادبی و اجتماعی داشت و امروز ما خوشحالیم که مجموعه ی این خصوصيات، ما را دور هم جمع کرده تا با سايه اي كه بر ما افكنده شده، دیداری تازه کنیم. سیمین تا آخرین روز عمرش سرنوشت مشترکی با همه ایرانیان داشت. او به تمام معنا یک مبارز اجتماعی بود که روش عاری از خشونت را انتخاب کرده بود. درحالیکه در حوزه ادبيات تخصص داشت در تمام تجمعات حضوری آرام و مسالمت آمیز داشت. گاهی هم مورد ضرب وشتم قرار می گرفت اما باز هم آرام بود و قدرتمند. وجه مسالمت آمیزی که برای ما و فرزندان ما به ارث گذاشت . ممنونیم سیمین از بودنت از سرودنت و از میراث گرانبهایی که برای ما به جا گذاشتی.
پوران فرخزاد؛ شاعر و نويسنده
* پوران فرخزاد: خجسته باد غيبت ات...
مریم اهري به نیابت از پوران فرخزاد متنی را برای حضار خواند....
زندگی چهره ای پر از رنگ است
و اینها غالبا هماهنگ است
گاه پررنگ تر ز لاله ی سرخ
گاه چون اب چشمه بی رنگ است
رنگ آبی نشان دریاهاست
قهوه ای ویژه ی گل سنگ است
صورتی، عشق، زرد خزان
سرخ گویند مشعل جنگ است
مشک و خاکستری نشان غم است
جامه ی مردمان دلتنگ است
گر نباشد مصوری ماهر
نیست تقصیر رنگ، فرهنگ است
گر نیاموخته ایم یکرنگی
علتش رنگ نیست، نیرنگ است
باید از رنگ ها جدا گردیم
حقیقت همیشه بی رنگ است
گرچه مرگ سیمین بهبهانی برای همه شاعران و شعردوستان بویژه شاعربانوان واقعه ای تکاندهنده است اما از آنجایی که مرگ محتوم، ناتوان تر از آنست که بتواند به ساحت اندیشه مدارانی چون سیمین نازنین لطمه ای وارد که هیچ، بلکه به زایشی دوباره نیز بيانجامد و اين نشان از جاودانگی دارد. غیبت جسمانی او را که در زمان ما پدیده ای به شمار می آید فرخنده باد می گویم البته با امید به اینکه از کالبد سوزان این ققنوسِ پیرسالِ روزگاردیده و تجربه اندوخته، ققنوس های جوان و هوشیار دیگری برخیزد که ادامه دهنده ی کَرد و کارهای ادبی و اجتماعی او باشند. او که در زمانه ی ما به رغم ستم ها و سختی ها و ناهنجاری ها خوش درخشید و چراغدار زنان فرهنگ ساز آینده شد اگرچه با زنان نامدار گذشته پیوندی صمیمانه و ناگسستنی داشت و هر سلسله ای از زنان شاعر از رابعه بلخی تا به زمانی که به او رسید پایانی خوش نوشت که نشانه ی بلوغ اجتماعی ایشان در پهنه ی ادب می باشد. او با سماجت و جسارتی که داشت، دادِ تمامیِ شاعربانوانی که تا به امروز زیر ستم جامعه ی مذکر، و ظلم خانواده های متحجر شانه خم کرده و به ناچار راه خاموشی را در پیش گرفتند از جامعه گرفت و راه دوباره ای را به آنها نشان داد. زنانی سراپا شور و شیدایی و نبوغ اما وحشت زده و رنج کشیده با پایانی دردناک، که به راستی می توان آنان را از شهدای شعر و ادب شناخت.

عيسا سحرخیز؛ روزنامه نگار
* سیمین بهبهانی صرفا یک تماشاگر نبود!
آنچه که بهبهانی را بعنوان یک چهره ی شاخص و یک شاعر متعهد نشان می داد این بود که ایشان یک کنش گر اجتماعی و حقوق بشری بودند. دراصل صرفا تماشاگر نبودند. بسیاری از هنرمندان ما تماشاگرند، خوب می نویسند و خوب می سرایند اما حرکت اجتماعی ندارند. اما بهبهانی در این سالها جایی نبود که حضور نداشته باشند و هر حرکتی که نهادهای اجتماعی و سازمان های غیردولتی انجام می دادند ایشان نيز بدون هيچ تكبري همگام مي شدند
شیوا دولت آبادی؛ استاد دانشگاه
* بغضی که همیشه برایم تازگی خواهد داشت
به ياد دارم كه در یکی از یادواره ها عنوان شد که سیمین بهبهانی از تالار وحدت به سوی یک ابدیت ماندنی پرواز کرد و به واقع هم همینگونه بود. رفتن سيمين، بغضي هميشگي برايم بود. سيمين بهبهاني مانند بسياري از بزرگان ، در زمان خودش، فضا را چنان به تصوير كشيده است كه گويي انگار ديگر لازم نيست كتاب تاريخ را مرور كنيم.
...
تا همیشه در خاطرم می ماند لحظه ای که صدای جمعیت سالن، با شعر "دوباره می سازمت وطن" اوج گرفت. تجربه ی حسّی مشترک بود؛ توامان با غرور و سرمستی...
دوباره میسازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش ...
درح خبر : 1393-06-12
بازدید : 8962